به نظر میرسد کسی که به دنبال خودکشی بدون درد و خونریزی است کماکان به حیات و زندگی دلبستگی دارد. مگر نه این که فرد در زمانی این تصمیمِ بیبازگشت را میگیرد که برای ترک هرچه زودتر جسمی که اصلاً دوستش ندارد لحظه شماری میکند؟ مگر زیستن در این کالبد را، به تنهایی، عامل پشت سر گذاشتن این همه رنج و بدبختی نمیداند؟
آنوقت درد کشیدن یا نکشیدن در مسیر رسیدن به مقصدِ مرگ در این بین چه موضوعیتی دارد؟ حتی به نظر میرسد فرد باید فرایند فروپاشی و جان سپردنش را چنان دردناک و دهشتناک طراحی کند تا شدت بیزاریاش از هستی را به بهترین نحو برای همگان تفهیم کند. هرچه باشد این کُنش یک حُسن خِتام است و ای بسا حرف آخر باید در عین وزین بودن، بسیار گویا و شفاف هم باشد.
فکر خودکشی بدون درد و خونریزی و یا به عبارتی "خودکشی آسان"، افشاگر ته ماندهای از تعلق خاطر فرد به زندگی و نفس کشیدنش در قالب جسمانی است؛ چرا که در این مقولهی خاص، اساساً جایی برای دلسوزی و ترحم برای خود وجود ندارد. بلکه تنها عدم و نیستی است که برای او عزیز است و اصالت دارد.
* این متن رو سال ۹۷ نوشته بودم و امشب به مناسبت مرگ خودخواستهی کیومرث پوراحمد بازنشر کردم.
انقدر محکومان واقعی مجازات نشدند که تاب نیاورد و خودش را محکوم به اعدام کرد.
حدیث ملاحسینی