سردردم از امروز عصر شروع شد. درد بیشتر روی چشمها، پیشانی و جلوی سرم متمرکزه و همزمان یه حسی که نمیدونم شبیه گُر گرفتگیه یا یخ زدگی، توی کتفها و دستهام رِژه میره. بار سنگینی رو روی کمرم احساس میکنم که به قفسهی سینهم هم فشار میاره و حالت تهوعی که معمولاً چاشنی همهی اینها میشه.
این مجموعه دردها برام بسی آشناس و چیزی نیست که ازش بترسم یا نگرانش بشم. دلیلش رو هم میدونم و تقریباً ازش مطمئنم. این دو روزه سر خبر مسمومیت سریالی دانشآموزان دختر خیلی عصبی شدم و سرتاپای وجودم تحت فشار بود. دیگه نباید عصبی بشم، با ضعف و درد کشیدن من چیزی درست نمیشه. باید بیشتر به خودم مسلط باشم.
فردا صبح هم باید برم آزمایش بدم برای چکاپ سالانهم. یه کمی دلم برای بدنم میسوزه که وسط دوران پریود باید برم خون بدم. ولی وقت دلسوزی نیست فعلاً. وقت هیچی نیست فعلاً.
حدیث ملاحسینی