یک گربهی خیلی معروف و محبوبی توی شبکههای مجازی هست که فالوورهای زیادی از اقصی نقاط دنیا داره. اسمش Hosico، متولد سال ۲۰۱۴ هست و توی مُسکو زندگی میکنه (برای کسانی که احیاناً نمیشناسنش). این گربه عزیز دل منه و هر روز از دیدن عکسها و فیلمهاش کیف میکنم و دلشاد میشم. توی این دنیای پر از پلیدی و لجن، این گربهی طلایی که به نظرم شبیه خورشیده یه گرمی، یه لذت دیداری و انبساط خاطر خیلی مختصری بهم میده.
Hosico چهار روز بود که توی اینستاگرام پیداش نبود و از عکس و فیلم خبری نبود. رفتم کانال تلگرامش که دیدم اونجا هنوز فعاله. بهش گفتم اینستاگرام نیستی این روزا، دلم برات تنگ شده... جواب داد که وی پی انم (بعد از جنگ اوکراین خیلی از شبکههای مجازی توی روسیه فیلتر شدن) کار نمیکنه و نمیتونم توی اینستاگرام پست بذارم. چقدر این پاسخ دادن برای من شیرین بود، چون انگار خودِ اون گربهی عزیز کرده من رو خطاب قرار داده بود و صاحبش که طبیعتاً جوابگوی من بوده، حکم یک واسطهی نامرئی بُخارگونه و بسیار بیاهمیت رو داشت.
امروز که یک هفته از غیاب Hosico توی اینستاگرام میگذشت دوباره سری به پیجش زدم. پیش خودم احتمال دادم که بخاطر جریان واگنرها بوده که دولت روسیه پیچ اینترنتش رو سفتتر کرده. احتمالی بس آشنا که ما هم به نوبهی خودمون داریم باهاش زندگی میکنیم.
دیدم که توی پیجش دو سه نفر از نبودش ابراز نگرانی و دلتنگی کردن. بهشون گفتم که داستان از این قراره و توی کانال تلگرامش فعاله.
دختری که نمیدونم از کجای این زمین خاکی بود با لطف و مهربانی زیاد بابت اطلاع رسانیم از من تشکر کرد.
فرایند جالب و غریبیه دلبستگی آدمیزاد؛ حتی به یه چیزی که تابحال از نزدیک دیده و حس نشده. دلبستگی مجازی هم جای تأمل داره.
از اون هم جالبتر اینه که یک گربه چطور تونست من و یک نفر دیگه رو از اون سر دنیا در یک لحظه با یک دغدغهی مشترک بهم پیوند بده و یه تبادل احساس خیلی مُجملی رقم بخوره.
مسائل بزرگ و کوچیک زیادی میتونه ما آدما رو توی مملکت خودمون و در مواردی هم ورای مرزهای سیاسی بهم نزدیک کنه و البته در مواردی هم دور کنه.
واقعیت اینه که دیکتاتورها فاصله میاندازن، اما ما مردم به شکلهای مختلفی بهم نزدیک میشیم.
حدیث ملاحسینی
این هم عکسی از Hosico که از صفحه اینستاگرامش برداشتم.
instagram: Hosico_cat