کار صواب باده پرستیست حافظا/ برخیز و عزم جزم به کار صواب کن.
یلدای همگی به شادی
کار صواب باده پرستیست حافظا/ برخیز و عزم جزم به کار صواب کن.
یلدای همگی به شادی
زیاد دعواست سر این که فلان متفکر خداباور بود یا نه؟ دیندار بود یا ضد دین؟ ما که نفهمیدیم آخرش کدوم بود؟
واقعیت اینه که مقولاتی چون خدا، دین و یا هر نیروی ماورایی و مافوق بشری چیزهایی نیستند که به راحتی بشه دربارهش به اجماع و نتیجه رسید. چنین مسئلهای حتی در دوگانهی خداباور/ خداناباور هم نمیگنجه و فراتر از اونهاست.
گاهی یک متفکری در عین انکار خدا روزنهای رو برای وجود خدا باز نگه میداره و از اون طرف، یک متفکر دیگه در عین اعتقاد به خدا به شکل ظریفی لابه لای حرفهاش خدا رو رد میکنه.
آسون نیست قضاوت در این مورد.
حدیث ملاحسینی
من این حق رو برای خودم محفوظ میدونم که برای تصمیمگیری درخصوص یک رابطهی عاطفی دچار شک و تردید بشم و گاهی توی ذهنم عقبنشینی کنم و حتی متزلزل بشم. حالا طرف میخواد بهش بَر بخوره و ناراحت بشه یا نشه. این حق منه که عدم قطعیتها رو خیلی خوب ورانداز کنم.
مردد بودن هم حق منه.
حدیث ملاحسینی
به این قاب نگاه میکنم... در نظر اول قاب موفقیت و خوشبختیست، اما ای داد از سرانجامها.
سمت راست، مریم میرزاخانی استاد نخبهی ریاضی که به عنوان اولین زنِ دانشمند برندهی مدال فیلدز شد. سمت چپ، Park Geun-hye نخستین رئیس جمهور زن در تاریخ کرهی جنوبی که در حال اهدای جایزه به مریم میرزاخانی هست.
مریم سال ۲۰۱۷ در سن ۴۰ سالگی در اثر سرطان فوت کرد. این فقدان علاوه بر احساس غم و افسوس احساس بدشانسی رو هم برای من به همراه داشت. فکر این که بعد از این همه تسلط مردان در عرصهی علم، بلاخره یک زن درخشانی پیدا شد که این مسئله رو در هم شکست و حالا اون زن باید اول چهل سالگی، زمانی که کلی دستاوردها و افتخارات دیگه پیشِ روش بود، زندگیش قیچی بشه برام حرص درار بود.
از اون طرف، Park در سال ۲۰۱۶ بخاطر اتهامی که بابت فساد سیاسی و اقتصادی بهش وارد شده بود از رئیس جمهوری عزل و دادگاهی شد و حکم ۲۵ سال زندان رو بهش دادن که در نهایت پارسال بهش عفو خورد و از زندان آزاد شد و برای همیشه از سیاست کنارهگیری کرد.
این اتفاق هم برام ناگوار بود، مدام با خودم میگفتم یک زن توی اون مملکت پیدا شد که به سطح ریاست جمهوری رسید و مردسالاریِ حاکم بر سیاست رو به چالش کشید، اما حالا همون یک نفر رو برکنار کردن و سر از زندان درآورد.
زن بون سخته و در بسیاری از موارد تؤام با بدبیاری. فرهنگ، جامعه، اقتصاد، سیاست و حتی بیولوژی و طبیعت هم چندان روی خوش بهت نشون نمیدن. گویا تقدیر و سرنوشت هم بسیج شدن علیه زنی که میخواد فراتر بره.
چندی پیش کاریکاتوری رو دیدم که در اون مردی سوار دوچرخهای بود که چرخهاش طبق حالت عادی دایرهای شکل بود و در کنارش زنی بود سوار بر دوچرخهای که چرخشهای مربعی داشت. باری، حرکت و پیشروی برای زن همیقدر کُند، قطره چکانی و پر از مشقت هست. اگر زنی بر طبق شانس سوار بر دوچرخهی عادی بشه، احتمالاً یک نیروی بیچشم و رویی در انتهای خط مسابقه ایستاده که با بیرحمی و تعجب به اون گوشزد میکنه که تو اشتباهی تا اینجا اومدی و اصلاً چطور اومدی. اگر هم با حربههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نتونن مغلوبش کنن، احتمالا تقدیر و بیولوژی دست در دست هم او را از صحنه بیرون میکنند و تمام.
حدیث ملاحسینی
* عکس: Seoul ICM 2014 shows
- تو فکر نکردی که من ممکن بود توی یه رابطه باشم و با پیام تو همه چیز خراب میشد؟
_ از کجا معلوم اون شرایطی که توش بودی درست بود که بخواد چیزی خراب بشه؟
حدیث ملاحسینی
در شب کوچک من افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی مینگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
در شب اکنون چیزی میگذرد
ماه سرخست و مشوش
و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
ابرها همچون انبوه عزاداران
لحظه باریدن را گویی منتظرند
لحظهای و پس از آن، هیچ.
پشت این پنجره شب دارد میلرزد
و زمین دارد
باز میماند از چرخش
پشت این پنجره یک نامعلوم
نگران من و توست
ای سراپایت سبز
دستهایت را چون خاطرهای سوزان در دستان عاشق من بگذار
و لبانت را چون حسی گرم از هستی
به نوازشهای لبهای عاشق من بسپار
باد ما را با خود خواهد برد
باد ما را با خود خواهد برد..
شعر: فروغ فرخزاد
عکس: حدیث ملاحسینی
*نسخهی صوتی در کانال تلگرام
ازدواج اول به شکست منتهی شده، طلاق اتفاق افتاده و احتمالاً بچه یا بچههایی هم از این ازدواجِ ناموفق به جا مونده.
اطرافیان و نزدیکان فرد با یک دعای خیر ابراز همدردی میکنن: "خدا کنه یه مرد/ زن خوبی سر راهش قرار بگیره و زودتر دوباره ازدواج کنه."
گویا تنها راه برون رفت از بحرانهای حاصل از طلاق و پاک کردن مسائل مربوط به ازدواج اول فقط و فقط ازدواج مجدده. ازدواج روی ازدواج و ازدواج روی ازدواج.
در حالی که وقتی یک بار آدمی از نهاد ازدواج ضربه خورده چرا باید اینطور فکر کنه که اگر دوباره وارد همون چهارچوب با یک آدم جدید بشه همهی مشکلاتش آسان میشه؟ چرا نباید به دنبال راه حلهای بدیل بود؟ چرا نباید یک آدمی که جدا شده در زمینههای جدیدی، به غیر از ازدواج، خودش رو تعریف کنه و نشون بده و کنشگری کنه؟ چرا برای ادامهی زندگی بعد از طلاق حتماً باید مجدداً به همون راهی برگشت که یک بار طی شده؟
ازدواج مجدد رو نفی نمیکنم، هر کسی آزاده این تصمیم رو بگیره. ولی این دعای خیری که دیگران میکنن در حق اون فرد شاید چندان خیر نباشه. شاید مصداق دعای خیر چیزهای دیگریست.
حدیث ملاحسینی
پول قدرت میاره، قدرت هم زورگویی. البته درسته که باید از کلیشهها دوری جُست و نباید همه رو به یک چوب روند. استثنا همیشه هست؛ ولی واقعیت اینه که من هرچی مرد پولدار دیدم که از قضا مذهبی و سنتی هم نبودن، آدمای بسیار خودمحور، خودرأی و انحصار طلبی بودن که زنشون رو با پول خریده بودن.
میگید اومدی اینجا شوهر مردم رو با خاک یکسان کنی؟ لازم نیست من کسی رو با خاک یکسان کنم، واقعیت خودش با خاک یکسان کنندهس...
حدیث ملاحسینی