یک نقاش زن چگونه زنانگی را به تصویر میکشد؟
غیاب زنان در عرصهی علم و هنر در طول تاریخ همواره برایم جای سوال داشت و متقاعد شده بودم که در روزگاران قدیم به دلیل موانع ساختاری و نظام مردسالاری حاکم بر جوامع، اساساً زن پرسشگر، متفکر و هنرمند امکان ظهور نداشته است و در نتیجه علم و هنر همواره در انحصار مردان بوده است.
کمی بعد متوجه شدم که این گونه هم نبوده که هیچ زن دغدغهمند و آفرینشگری وجود نداشته، بلکه مسئله دستان پنهان و آشکاری بوده است که نام این زنان نامآور را در تاریخ از قلم انداختهاند.
"آرتمیزیا جنتیلسکی"، نقاش برجستهی ایتالیایی در عصر باروک، از جمله معدود زنانی بود که توانست بر محدودیتها و قیودی که گریبان هر زنی را در آن دوران گرفته بود فایق آید، خود را به عنوان یک هنرمند به دیگران بقبولاند و از خلال هنر نقاشی استقلال و عاملیت خود را به اثبات برساند.
در نقاشیهای جنتیلسکی، زن و زنانگی به غایت متفاوت از آنچه که به کرات در نقاشیهای دیگر دیده میشود بازنمایی شده است و این درواقع محصول همین اتفاق است که یک زن، خود پشت سه پایه مینشیند و هویت زنانه را به تصویر میکشد، نه یک مرد. اینک، زن و زنانگی ابژهی نقش آفرینی مردان نقاش نیست که در هیبت یک موجود صرفاً زیبا، نظارهگر و یا به عنوان یکی از اجزای نسبتاً فرعی یک صحنه بازنمایی شده باشند. بلکه در کارهای او زنان سوژهی اصلی و مرکز توجهاند و به طرز افراطیای کنشگرند.
نکتهای که دربارهی نقاشیهای جنتیلسکی بسیار گفته میشود، این است که یک نوع خشونت و انتقام تصویری در کارهایش به وضوح دیده میشود که ریشه در تجاوز معلم نقاشی دوران نوجوانی او دارد. اگر هم چنین دیدگاهی بجا باشد و این اتفاق الهامبخش بسیاری از آثارش بوده باشد، جنتیلسکی ژست یک قربانی را به هیچ وجه به خود نمیگیرد و بالعکس، روح مبارزه در آثارش بسیار مشهود است. خشونت و تهاجم موجود در برخی از نقاشیهای جنتیلسکی شاید بیش از آن که واکنشی به آن واقعهی خاص دوران نوجوانیاش باشد، بیشتر بازنمایی مقاومت و استقامتی که به عنوان یک زن در راه هنر به خرج داده است میباشد.
بنابراین، اهمیت آثار جنتیلسکی از چندین جهت غیرقابل انکار است و یکی از قابل تأملترین ابعادش این است که او با قلم و تجربه زیستهی خود زنانگی را به شیوهای غیر از شیوهی معمول، که بیشتر نقشی منفعل و نمایشی دارد، به تصویر میکشد.
حدیث ملاحسینی