آمَد و شُد

از انگیزه‌ها بگوییم!

دوشنبه, ۸ مرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۵۶ ب.ظ

ساعت ۴ بعد از ظهر است، اوایل مرداد ماه. هوا بیش از حد تحمل گرم است. ابروهایم پُر پُشت شده، اما احساس می‌کنم آرایشگاه شلوغ است و منِ کم حوصله تاب انتظار کشیدن در آن محیط را ندارم. 

در این بین شیطنت کوچکی در درونم روشن می‌شود که دست مرا می‌گیرد و به آرایشگاه می‌کشاند. امشب با وجود مجازی بودن جلسه باید از نظر ظاهری قابل قبول باشم. علائم ذوق‌زدگی را در بدنم احساس می‌کنم؛ انقباض در گلو، حرکت کردن جسمی سیال در دلم و ورزیدگی عضلات صورت بخاطر لبخندهای غیرعلنی. این "شیطنت محرمانه" را ارج می‌نهم که مرا به حرکت درآورد و بخاطر آن تا شب حال خوشی خواهم داشت. بیش از این توضیحش نمی‌دهم، چون برای خودم است! پس می‌روم که دست در دست شیطنت محرمانه‌ام بدوم و برقصم! 💋

حدیث ملاحسینی 

 

موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰۳/۰۵/۰۸
حدیث ملاحسینی

نظرات  (۲)

۱۱ مرداد ۰۳ ، ۱۸:۱۷ به امید آزادی...

بانوی من

این کانال تلگرام را به حاطر عشقی که به شما داشتم ساختم

@amadooshod

پاسخ:
سلام.
از لطف شما سپاسگزارم. لطفا حتما اسم من رو در انتهای متن‌ها بگذارید. ممنون از امانت‌داری.
۰۸ مرداد ۰۳ ، ۲۳:۱۹ .. ــاوقــ ـــاتـــ ..

اوقات به خوشی و خرمی

همیشه شاد باشی!

🌹

پاسخ:
سپاس دوست گرامی!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی