آمَد و شُد

آمَد و شُد

علاقه‌مند به علوم اجتماعی، هنرهای تجسمی، فلسفه و ادبیات.
ساکن تهران و سرگردان در سایر سرزمین‌ها.
در تلاش برای دیدن و شنیدن هرچه بیشتر.

به زبان آمدن بعد از جنگ

چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۴، ۰۹:۰۷ ب.ظ

*نوشته شده در تاریخ ۱۴۰۴/۴/۱۰

۱۸ روز طول کشید تا به حرف بیام‌. دردی از شقیقه‌هام شروع می‌شه و به پیشانی و چشم‌هام سرایت می‌کنه. بعد از دو هفته برگشتم به اتاقم. انگار گرما و حرارت در تار و پود این خونه به شکل غیرعادی‌ای نفوذ کرده. هرچقدر کولر می‌زنم همچنان اون حرارت غیرمعمول رو از تخت و فرش و میز و صندلی اتاق احساس می‌کنم. نمی‌دونم این حِسیات منن که بعد از جنگ عوض شدن یا قوانین فیزیک.

بعد از دو هفته برگشتم به اتاقی که از ساعت ۳:۲۰ نیمه شب ۲۳ خرداد، بعد از شنیدن صدای سه انفجار، دیگه برام نقطه امن و جایی برای خیالبافی نیست. روز سوم جنگ بود که شاید از سر ضعف جونم رو برداشتم و با خونواده‌م رفتم شهر پدری. راستی این مدت کم نبودند کسانی که بابت موندنشون در تهران تلاش می‌کردن که آدما رو در دوگانه‌هایی مثل "شجاع/ ترسو" و "مسئولیت‌پذیر/بی‌مسئولیت" تعریف کنن و خودشون رو در دسته شجاعانِ مسئولیت‌پذیر قرار دادند و ما "رفتگان" رو در دسته ترسوهای بی‌مسئولیت. نمی‌دونم‌. شاید حق با اوناست. می‌ذارم که احساس کنن حق با اوناست. فقط این رو می‌دونم که حکم صادر کردن در زمان جنگ و بحران خیلی سخت‌تر از زمان صلح و ثباته. من رفتم. رفتم که رفتم و اصراری هم برای توجیه کردن کارم و توضیح دادن درباره شرایطم ندارم‌.

حالا بعد از دو هفته برگشتم به اتاقم و بار دیگه برام محرز شد که این بار هم آخر دنیا نیست‌. مگه این همه آرزو کردیم و نرسیدیم، خواستیم و نرسیدیم، علاقه داشتیم و نرسیدیم و چیزی رو ساختیم و در کسری از ثانیه جلوی چشمانمون از هم فروپاشید دنیا به آخر رسید؟ دنیا کار خودش رو می‌کنه و این هم امیدبخشه و هم ترسناک. الان بیشتر ترسناکه. چون نمی‌دونیم این کار به کجا می‌رسه. گاهی وقتی چیزی تموم می‌شه دلهره‌ش به مراتب کمتره‌‌.

من برگشتم به اتاقم و الان ساعت ۴:۱۲ صبحه. پنجره نیمه بازه و پنکه می‌زنه اما همچنان هُرم گرما رو از تختی که روش دراز کشیدم احساس می‌کنم.

من برگشتم به اتاقم و انگار دیگه باید برای همیشه دفتر زندگی پیش از جنگم رو ببندم‌ و بپذیرم که اون نقطه امن تا ابد در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ از بین رفت.

حدیث ملاحسینی 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۴/۱۹
حدیث ملاحسینی

نظرات  (۱)

۲۱ مرداد ۰۴ ، ۰۱:۵۸ محسن دیناروند

ان شالله که نقطه امن برگردد براتون.اگر تاحالا اینچنین نبوده میتونید از یک روانشناس ماهر کمک بگیرید. 

پاسخ:
مرسی از شما.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی