تصور کن...
جمعه, ۲۸ بهمن ۱۴۰۱، ۰۴:۴۸ ب.ظ
چند سال پیش با یه دوستی از هر دری صحبت میکردم. یه بار بهش گفتم تصور کن، ۵۰ سال پیش بود و من لیسانسم رو از دانشگاه تهران گرفته بودم و برای فوق لیسانس و دکترا اعزام میشدم پاریس و بعد از اتمام تحصیلاتم برمیگشتم ایران و خدمت میکردم. رویهی اون نسل برام درخشان، امیدوار کننده و دوست داشتنی بود...
دوستم گفت حس وطنپرستیت ستودنیه، اما متأسفم که عدهای با روی کار اومدنشون رویاهات رو نقش بر آب کردن و در آخر جملهی خودم رو به خودم تحویل داد، "بد نیست گاهی از محالات حرف بزنیم".
حدیث ملاحسینی
۰۱/۱۱/۲۸
شکر خدا که حق به حق دار رسید و به جای شما خونخوارهای وحشی که تو این صد روز دیدیم
افرادی دلسوز و انسان سر کار هستن.
من یکی تا آخرین نفس پای جمهوری اسلامی و اقای خامنه ای که جز صبر و مهر ازش ندیدم هستم.
درد و بلاش تو سر شما وحشیای عقده ای خودخواه و زورگو
خدا دیده که شما رو بجون هم انداخته و عرضه ای بهتون نداده