سرماخوردگیِ کِش آمده
بیش از یک هفتهس که سرماخوردم و با این که اواخر مریضیمه و خیلی از علائمم برطرف شده ولی بازم هنوز حس میکنم که کمی سرم سنگینه و سینوسام همچنان پُره.
این حالت یه گیجی ناخوشایندی بهم میده و باعث میشه نفهمم کل روز چطور میگذره. امروز هم مثل روزهای قبل حوصله و تمرکز نداشتم، سر هر کاری که نشستم زود خسته شدم و نیمه کاره رهاش کردم. از اون موقعهاست که خودم حالم از حالِ خودم بهم میخوره. فردا دیگه میخوام زود بلند شم و پایان رسمی این سرماخوردگی کش آمده رو به خودم اعلام کنم، حتی اگرم هنوز ضعف بیماری باهام باشه. اولین کاری که میکنم میرم آرایشگاه و ابروهام رو برمیدارم و به احتمال زیاد قیمت رنگ کردن مو رو هم میپرسم و مطمئن میشم که اون رنگ سبزی که مد نظرم هست رو میتونن دربیارن یا نه. فعلا گیر دادم به رنگ موی سبز، با وجود این که خانواده میگه حیفه موی مشکیت. اما من معمولا امیال و خواستههای خودم رو بر «حیفها» ترجیح میدم.
ترجیح بده به حیف ها هم چنان