نقاشی "ناهار در چمنزار" ادوارد مونه
ادوارد مانه (١٨٨٣-١٨٣٢) نقاش فرانسوی، چهرهای است که نقش کلیدی را در گذار از رئالیسم به امپرسیونیسم ایفا کرد و در زمانهی خود باب جدیدی را در هنر نقاشی گشود. طبق بسیاری از گفتهها، اثر “ناهار در چمنزار” او نخستین نقاشی مدرن به حساب میآید.
این نقاشی در آن دوران اثری به غایت انقلابی بوده و از قضا جنجالهای زیادی را هم به پا کرد. انقلابی بودن این اثر هم در شیوهی اجرا و هم در موضوع و محتوای آن هویداست.
پیشینیان مانه، همه بر اصل پرسپکتیو و نمایش سه بعدی کار پافشاری میکردند با دقت تمام آن اصول را رعایت میکردند. گفتنیست که چیزهایی مثل آشکار بودن حرکات و ضربات قلم بر روی بوم در آثار نقاشان پیش از مانه به هیچ عنوان مرسوم نبوده؛ اما مانه به گونهای متفاوت عمل کرد و خود را آگاهانه از این قیود و سنتها رها کرد و درست در همین لحظات بود که طنین صدای مکتب امپرسیونیسم به گوش رسید.
و اما مانه نه تنها در تکنیک، بلکه در موضوع و محتوا هم سنت شکنی کرد که منجر به انگشت نمایی او شد. در وهلهی اول، اثر “ناهار در چمنزار” برشی از صحنهی زندگی روزمره را نشان میدهد. بلی، زندگی روزمره... مقولهای که در آثار پیشینیان مانه تقریبا هیچ جایگاهی نداشت، چرا که هنرمند خود را موظف میدانست که راوی رخدادها و لحظات خاص، باشکوه، تکرارناپذیر و معنوی باشد. بنابراین، ظاهرا این هنرمند یک صحنهی عادی و به ظاهر پیش پا افتاده را به تصویر کشیده است. اما در خلال خلق همین امر عادی و پیش پا افتاده سعی داشت یک تغییر و چرخش اساسی را در ارزشها و دیدگاهها ایجاد کند.
در این اثر ،دو مرد در حال مکالمه با یکدیگر هستند و زن برهنه مستقیم به مخاطب نگاه میکند و در پس زمینه زنی با کوزه در حال برداشتن آب از رودخانه است. بنا بر گفتهی یکی از اساتید، در اینجاست که نقاش در نقش یک پیشگوی اجتماعی ظاهر شده است و این جابهجایی و انقلاب در ارزشها را در آیندهای نزدیک گوشزد میکند. زن برهنه که قاطعانه با مخاطب چشم در چشم میشود، بر زنی که در پس زمینه در حال آبگیری است مسلط میشود. و اما این به چه معناست؟ به نظر میرسد زن کوزه به دست سمبل همان زن سنتی و پاکدامن است؛ همان ارزشی که سالیان سال بر جوامع مسلط بود ولی اکنون درحال عقبنشینی و کمرنگ شدن است و قرار است ارزشها و نگرشهای جدیدی جایگزینش شوند و به منصه ظهور برسند.
مانه از هر جهت انقلابی بود، نه صرفا بخاطر تکنیک بدیعش و یا پیشگویی صریحش در باب چنین مسئلهای. بلکه او به وضوح نشان میدهد که تغییرات اساسی و بنیادینی از رهگذر همین زندگی روزمره که بدیهی و بیاهمیت پنداشته شده است مدام در حال رخ دادن است و پیوسته امکانات جدیدی را ایجاد میکند. بنابراین، احتمالا دورانی که تصور میشد تغییرات و چرخشهای بزرگ قطعا از خلال یک واقعهی عظیم و چه بسا بغرنج لحظهای ممکن میشدند به انتها رسیده است.
پ.ن: این متن جمع بندی خودم از تحلیلهایی است که از این نقاشی خوانده و شنیدهام.
*بازنشر از سال ۱۳۹۶
حدیث ملاحسینی