آمَد و شُد

آمَد و شُد

علاقه‌مند به علوم اجتماعی، هنرهای تجسمی، فلسفه و ادبیات.
ساکن تهران و سرگردان در سایر سرزمین‌ها.
در تلاش برای دیدن و شنیدن هرچه بیشتر.

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سهراب سپهری» ثبت شده است

یک عزیز فقیدی این شعر دلنشین رو به زیبایی خوند. ازش ممنونم که علاوه بر حرف‌های تأثیرگذارش و دست نوشته‌هاش توی یکی از دفترهام، این اجرا رو هم به یادگار گذاشت تا با خوندن این شعر یه کمی از حجم دلتنگیم کم بشه: 

 

رفته بودم سر حوض

تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را در آب

آب درحوض نبود

ماهیان می‌گفتند

هیچ تقصیر درختان نیست

ظهر دم کرده تابستان بود

پسر روشن آب لب پاشویه نشست

و عقاب خورشید آمد او را به هوا برد که برد

به درک راه نبردیم به اکسیژن آب

برق از پولک ما رفت که رفت

ولی آن نور درشت

عکس آن میخک قرمز در آب

که اگر باد می‌آمد

دل او پشت چین‌های تغافل می‌زد چشم ما بود

روزنی بود به اقرار بهشت

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن

و بگو ماهی‌ها حوضشان بی‌آب است

باد می‌رفت به سر وقت چنار

من به سر وقت خدا می‌رفتم

 

شعر: سهراب سپهری 

عکس: حدیث ملاحسینی 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۰۲ ، ۲۲:۳۸
حدیث ملاحسینی