پیغام ماهیها
پنجشنبه, ۴ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۳۸ ب.ظ
یک عزیز فقیدی این شعر دلنشین رو به زیبایی خوند. ازش ممنونم که علاوه بر حرفهای تأثیرگذارش و دست نوشتههاش توی یکی از دفترهام، این اجرا رو هم به یادگار گذاشت تا با خوندن این شعر یه کمی از حجم دلتنگیم کم بشه:
رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را در آب
آب درحوض نبود
ماهیان میگفتند
هیچ تقصیر درختان نیست
ظهر دم کرده تابستان بود
پسر روشن آب لب پاشویه نشست
و عقاب خورشید آمد او را به هوا برد که برد
به درک راه نبردیم به اکسیژن آب
برق از پولک ما رفت که رفت
ولی آن نور درشت
عکس آن میخک قرمز در آب
که اگر باد میآمد
دل او پشت چینهای تغافل میزد چشم ما بود
روزنی بود به اقرار بهشت
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن
و بگو ماهیها حوضشان بیآب است
باد میرفت به سر وقت چنار
من به سر وقت خدا میرفتم
شعر: سهراب سپهری
عکس: حدیث ملاحسینی
۰۲/۰۸/۰۴
ساختار عکس ات خیلی خوبه ولی محتوا رو خوب نشون نمیده و یا اینکه عکس ها باید محتوا رو خوب انتقال بدن.