آمَد و شُد

آمَد و شُد

علاقه‌مند به علوم اجتماعی، هنرهای تجسمی، فلسفه و ادبیات.
ساکن تهران و سرگردان در سایر سرزمین‌ها.
در تلاش برای دیدن و شنیدن هرچه بیشتر.

 

با قدم‌های تند رسیدم به پشت درهای ورودی مترو. به ناچار چند ثانیه‌ای ایستادم و در جیب جلویی کوله پشتیم به دنبال کارتم گشتم؛ جیبی که انبوهی از وسایل رو در خودش جا داده بود و اگر سگی رو درش رها می‌کردید خیلی بعید بود که صاحبش رو بشناسه. 

در همون حین که مشغول جستجو بودم و داشتم تصمیم می‌گرفتم که برم بلیت تک سفره بگیرم دیدم یک پسری جلوم ایستاد و گفت: "خانوم، اگر کارتتون رو گم کردین می‌خواین از پشت من بیاین". فهمیدم خیلی آشکارا کلافگیم رو نشون دادم که اون آدم خواست لطفی در حقم بکنه. حالا بین قانون‌مداری و پاسخ به محبت یک غریبه مردد مانده بودم. اول پیشنهادش رو جهت "شهروند خوب" بودن رد کردم، اما وقتی اصرارش رو دیدم درنهایت مغلوب مهربانیش شدم.

کارت رو زد و من پشتش وارد شدم. ازش تشکر کردم، مسیرمون دو جهت مخالف بود و از هم جدا شدیم. 

در شوخی‌ها و جوک‌ها از خوشایند بودن یک چیز مُفت خیلی صحبت می‌شه. من هم کم و بیش همین احساس خوشایند بهم دست داد، به اندازه‌ی ۴ هزار تومان.

حدیث ملاحسینی 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۳ ، ۱۱:۵۳
حدیث ملاحسینی

گزارشی از من در روزنامه‌ی فرهیختگان، درباره‌ی غیاب کارگران معدن در آثار فرهنگی و هنری:

https://farhikhtegandaily.com/page/257096/

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۰۳ ، ۲۰:۳۱
حدیث ملاحسینی

 

یک نقاش زن چگونه زنانگی را به تصویر می‌کشد؟

غیاب زنان در عرصه‌ی علم و هنر در طول تاریخ همواره برایم جای سوال داشت و متقاعد شده بودم که در روزگاران قدیم به دلیل موانع ساختاری و نظام مردسالاری حاکم بر جوامع، اساساً زن پرسشگر، متفکر و هنرمند امکان ظهور نداشته است و در نتیجه علم و هنر همواره در انحصار مردان بوده است.

کمی بعد متوجه شدم که این گونه هم نبوده که هیچ زن دغدغه‌مند و آفرینشگری وجود نداشته، بلکه مسئله دستان پنهان و آشکاری بوده است که نام این زنان نام‌آور را در تاریخ از قلم انداخته‌اند.

"آرتمیزیا جنتیلسکی"، نقاش برجسته‌ی ایتالیایی در عصر باروک، از جمله معدود زنانی بود که توانست بر محدودیت‌ها و قیودی که گریبان هر زنی را در آن دوران گرفته بود فایق آید، خود را به عنوان یک هنرمند به دیگران بقبولاند و از خلال هنر نقاشی استقلال و عاملیت خود را به اثبات برساند.

در نقاشی‌های جنتیلسکی، زن و زنانگی به غایت متفاوت از آنچه که به کرات در نقاشی‌های دیگر دیده می‌شود بازنمایی شده است و این درواقع محصول همین اتفاق است که یک زن، خود پشت سه پایه می‌نشیند و هویت زنانه را به تصویر می‌کشد، نه یک مرد. اینک، زن و زنانگی ابژه‌ی نقش آفرینی مردان نقاش نیست که در هیبت یک موجود صرفاً زیبا، نظاره‌گر و یا به عنوان یکی از اجزای نسبتاً فرعی یک صحنه بازنمایی شده باشند. بلکه در کارهای او زنان سوژه‌ی اصلی و مرکز توجه‌اند و به طرز افراطی‌ای کنشگرند. 

نکته‌ای که درباره‌ی نقاشی‌های جنتیلسکی بسیار گفته می‌شود، این است که یک نوع خشونت و انتقام تصویری در کارهایش به وضوح دیده می‌شود که ریشه در تجاوز معلم نقاشی دوران نوجوانی او دارد‌. اگر هم چنین دیدگاهی بجا باشد و این اتفاق الهام‌بخش بسیاری از آثارش بوده باشد، جنتیلسکی ژست یک قربانی را به هیچ وجه به خود نمی‌گیرد و بالعکس، روح مبارزه در آثارش بسیار مشهود است. خشونت و تهاجم موجود در برخی از نقاشی‌های جنتیلسکی شاید بیش از آن که واکنشی به آن واقعه‌ی خاص دوران نوجوانی‌اش باشد، بیشتر بازنمایی مقاومت و استقامتی که به عنوان یک زن در راه هنر به خرج داده است می‌باشد.

بنابراین، اهمیت آثار جنتیلسکی از چندین جهت غیرقابل انکار است و یکی از قابل تأمل‌ترین ابعادش این است که او با قلم و تجربه زیسته‌ی خود زنانگی را به شیوه‌ای غیر از شیوه‌ی معمول، که بیشتر نقشی منفعل و نمایشی دارد، به تصویر می‌کشد. 

حدیث ملاحسینی

*بازنشر از سال ۱۳۹۷

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۳ ، ۲۱:۵۰
حدیث ملاحسینی

تلخ مکن امید من ای شکر سپید من

تا ندرم ز دست تو پیرهن کبود من

مولانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۳ ، ۰۱:۲۷
حدیث ملاحسینی

گزارشی از حدیث ملاحسینی و صادق امامی در روزنامه‌ی فرهیختگان در باب پدیده‌ی فالگیری.

https://farhikhtegandaily.com/page/256434/

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۰۳ ، ۰۲:۱۰
حدیث ملاحسینی

چندین بار نوشتم و پاک کردم. اما حال می‌خواهم بپرسم، چه قضاوتی درمورد کسی که دلش برای متهم محکوم به اعدام به اندازه‌ی مقتول(ها) می‌سوزد دارید؟

من دلم می‌سوزد.

 

حدیث ملاحسینی 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۳ ، ۰۲:۳۱
حدیث ملاحسینی

قبرستان همیشه برای من منبع خیالبافی بوده است. همیشه عادت داشتم به تک‌تک سنگ قبرها نگاه کنم، به اسامی، به تاریخ تولد و مرگ و اگر عکس متوفی روی سنگ حک شده، خوب درش کنکاش کنم. این خیالبافی و تخیل من، زمان مواجهه با قبر کسی که در جوانی فوت کرده است دو چندان می‌شود؛ چرا که همواره تکه‌ای از وجود خودم را در آن‌ها می‌بینم و قطعاً آن که رشته‌ی زندگی‌اش زودهنگام از هم گسیخته شده است حرف‌های ناتمام زیادی دارد. به عبارتی گویاترین و شیرین زبان‌ترین قبرها از نظر من قبر جوان‌ها است‌. خیلی دلم می‌خواهد در یک کافه‌ای با حوصله پای صحبت‌هایشان بنشینم و از خانه‌ای که درش زندگی می‌کردند، تخت خوابی که روی آن می‌خوابیدند، چالش‌ها و آرزوهای تحصیلی و کاریشان، روابط عاطفی‌ و اولین بوسه‌ای که تجربه کردند، سرگرمی‌هایی که یک زمانی باعث درخشش چشمانشان می‌شده و از شیطنت‌ها و خراب‌کاری‌هایشان برایم بگویند و من با جان و دل به تک تکشان گوش بسپارم و نوشیدنی‌ام را سر بکشم. مهمترین پرسشم از آن‌ها این خواهد بود که چه اتفاقی باعث شد که این دنیا را ترک کنند و آیا از این که مدت زمان زیادی را اینجا سپری نکردند شاکی و ناراحتند؟ آیا احیاناً چیزهای بیشتری می‌خواستند؟ 

با همین ذهنیت، یک شب خیلی اتفاقی با عکس این سنگ قبر در اینستاگرام مواجه شدم. تمامی کامنت‌های عکس را زیر و رو کردم تا بلکه اطلاعاتی درباره‌ی آن به دست بیاورم‌. از خوبی‌های شبکه‌های مجازی این است که بلاخره فردی یا افرادی پیدا می‌شوند که از گمنام‌ترین و خاص‌ترین چیزها هم اطلاعاتی داشته باشند و از آن مهمتر، گمنام‌ترین و خاص‌ترین چیزها را به دیگران معرفی کنند. یکی گفته بود "دانیال" موتور سنگین سوار می‌شده و شبی در اثر تصادف جانش رو از دست می‌ده و یک نفر دیگر نوشته بود که خواهر هنرمندش این سنگ قبر را برایش طراحی کرده است و این خانواده را دورادور می‌شناخته. 

به سنگ قبر بیشتر دقت می‌کنم، بی‌شک از شیرین زبان‌ترین‌هاست که با تمام نقش‌ها و طرح‌هایش دارد خودش را به دنیای زندگان تحمیل می‌کند. گویی هنوز می‌خواهد برق چشمانش را در لحظاتی که به سرگرمی مورد علاقه‌اش می‌پرداخته و شتاب جریان خون در بدنش را به رخ همگان بکشد. 

او در آستانه‌ی ۳۱ سالگی همه چیز را گذاشت و رفت و تنها چیزی که همچون قلب تپنده‌ای گرما و انرژی‌اش را به غریبه‌ها منتقل می‌کند همین سنگ قبر منحصر به فرد اوست. 

سنگ قبری که با دیدنش شاید بگویی خوشا کافه رفتن‌ها، خوشا گپ زدن‌ها و خندیدن‌ها و خوشا بودن‌ها..‌.

حدیث ملاحسینی 

عکس: صفحه‌ای در اینستاگرام 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۰۳ ، ۲۱:۲۸
حدیث ملاحسینی

هنوز مطمئن نبودم که به این سفر یک هفته‌ای می‌روم یا نه. دو روز به چمدان نیمه بسته شده‌ام در وسط اتاقم با تردید نگاه می‌کردم و همزمان گوشه چشمی هم به اخبار داشتم. رفتار غیرقابل پیش‌بینی کشورم و آن کشور دیگر مرا در یک حالت تعلیق و بلاتکلیفی نگران‌ کننده‌ای نگه داشته بود. دلم می‌خواست با تمام وجود در حد چند کلمه برای غربی‌ها فریاد بزنم که زیستن در خاورمیانه چگونه است. اما متأسفانه داستان زندگی در خاورمیانه در چند کلمه جمع نمی‌شود. با فریاد زدن هم جمع نمی‌شود. اصلاً چطور باید توضیح داد که در این سرزمین، عواملی که در اختیار ما نیست خیلی بیش از عواملی که در دست خود ماست تعیین کننده است؟ چطور باید توضیح داد که چیزهایی که می‌خواهی و نمی‌شود خیلی بیش از چیزهایی است که می‌خواهی و می‌شود؟

اما در نهایت این قاره‌ی همیشه عبوس و درد کشیده روی خوشش را به من نشان داد و تصمیم بر آن شد که فعلاً جنگ و دعوایی صورت نگیرد. پروازها لغو نشد، توانستم تنها برادرم را در کشور همسایه ببینم و صد البته، برای بار سوم که پایم را در این کشور همسایه می‌گذارم باز هم حسادت کنم به آزادی‌های اجتماعی آن. این مسئله هم خود نکته‌ایست که نمی‌دانم چطور باید برای یک بیگانه توضیح داد.

حدیث ملاحسینی 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۳ ، ۰۲:۳۷
حدیث ملاحسینی

 

معرفی کتاب

کتاب «در ستایش بطالت» اثر برتراند راسل با ترجمه‌ی محمدرضا خانی، در همان نگاه اول عنوانی بس کنجکاوی‌ برانگیز و تعجب‌آور دارد. این اثر با زاویه‌ی نگاهی متفاوت و به شکلی هوشمندانه به مسئله‌ی کار و اوقات فراغت پرداخته است که بی‌شک می‌تواند تلنگر بزرگی برای خواننده باشد.

 راسل در این کتاب که در قالب جستار است، یک مسئله‌ی اجتماعی بسیار مهم و جنجالی را که تمامی جوامع و انسان‌ها در طول تاریخ همواره با آن دست و پنجه نرم کرده‌اند را به صورت مختصر و مفید واکاوی و تحلیل می‌کند. این مسئله‌ی اجتماعی، همانا ایجاد یک توازن و تعادل درست و منطقی بین ساعات کار و اوقات فراغت است که همچنان در دنیای امروز، جز در مواردی استثنایی، حل نشده باقی مانده است. به عبارتی، نویسنده در پی آن است که این نکته را برجسته کند که اوقات فراغت خیلی بیش از کار زیاد، به شرط استفاده‌ی زیرکانه و سازنده از آن، می‌تواند برای تمدن‌سازی، خودشکوفایی و سعادت آدم‌ها سودمند باشد.

درباره‌ی نویسنده

برتراند راسل، از فیلسوفان بلند آوازه‌ی قرن بیستم است که البته دانش و تخصص او منحصر به فلسفه نیست. او مردی جامع‌الاطراف است که در زمینه‌ی علوم دیگری چون، منطق، ریاضیات، تاریخ، جامعه‌شناسی، سیاست و... صاحب‌نظر است و در همه‌ی این حیطه‌ها آثار تأثیرگذاری را خلق کرده است. گفتنیست که او صلح‌طلبی است که به لیبرالیسم باور داشته و درضمن یک رویکرد سوسیالیستی هم در تمام عمر داشته که قطع به یقین در نگارش «در ستایش بطالت» در سال ۱۹۳۲، بی‌تاثیر نبوده است. لازم به ذکر است که این متن به همراه مقالات دیگری از وی، در سال ۱۹۳۵ در یک کتابی تحت همین عنوان به چاپ رسید.

 

بررسی و نقد کتاب

هنر راسل در این جستار کوتاه این است که با نثری روان و شیوا و البته به لطف ترجمه‌ی سلیس مترجم، یک مسئله‌‌ی کلان و اساسی را که دارای ابعاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است را شرح می‌دهد. در حقیقت، او به طرز افشاگرانه‌ای در باب زندگی شغلی و کاری آدم‌ها صحبت می‌کند که نهیب بزرگی برای هر فرد عادلی است و او را از خواب غفلت بیدار می‌کند. به عبارت دیگر، رسالت او در این جستار زیر سوال بردن این ایده‌ی جعلی و ساختگی حاکم بر دنیای مدرن، یعنی همان شعار معروف «کار فراوان فضیلت است» می‌باشد. بی‌شک او روح و بن‌مایه‌ی ساختار و نظام سرمایه‌داری را به شکلی مستدل و جسورانه مورد هدف قرار می‌دهد و آن را به طرزی عریان نقد می‌کند.

او وضعیت موجود و شکل کنونی ساعات کاری را کاملاً غیرضروری و باعث و بانی بسیاری از مشکلات و گرفتاری‌های بشر قلمداد می‌کند و تلاش می‌کند که با ارزش دادن به اوقات فراغت، وضعیت جدیدی را متصور شود که بی‌شک مطلوب‌تر است و قوه‌ی خلاقیت و سازندگی افراد را فعال می‌کند و در نتیجه، برای تمامی آدم‌ها در همه‌ی اقشار اجتماعی، منفعت و آرامش بیشتری به همراه خواهد داشت. در این رابطه، خالی از لطف نیست که بخشی جملات کتاب را نقل کنیم: «وقتی مردان و زنان معمولی از موهبت و زندگی خوش برخوردار باشند، نرم‌خوتر می‌شوند و کم‌تر آزار می‌رسانند و کم‌تر با بدگمانی به دیگران می‌نگرند. جنگ‌افروزی به کلی از میان خواهد رفت، و تا حدی به این دلیل، و تا حدی بدین سبب که جنگ مستلزم کار همگانی سخت و طولانی خواهد بود. نیک‌طبعی، از میان همه‌ی سجایای اخلاقی، تنها چیزی است که جهان بیش از هر چیز به آن نیاز دارد، و نیک‌طبعی ماحصل آرامش و امنیت است و نه ماحصل یک عمر کشمکش شاق و طاقت‌فرسا».

باری، راسل ایده‌ی اصلی‌اش را در قالب یک طرح مسئله‌ی درخشان مطرح می‌کند که هر فرد دغدغه‌مندی که شمه‌ای از علوم انسانی را داشته باشد می‌تواند مخاطب او قرار بگیرد.

او به خوبی جهانی را ترسیم می‌کند که نه رویایی، ولی تا حدی آرمانی است. چنین امری البته بدین معنا نیست که این جستار نمی‌تواند هیچ ذهن عملگرایی را به فکر وادارد؛ بلکه با مطالعه‌ی آن از این واقعیت پرده برداشته می‌شود که همه‌ی ما تابحال بسیار نابخردانه زندگی کرده‌ایم و چنین چیزی می‌تواند انگیزه‌ای باشد برای حرکت و تغییر.

اما نکته‌ی مهمی که وجود دارد، این است که این متن در حد طرح مسئله باقی می‌ماند و نگارنده راهکارها و ساز و کارهایی مشخص و معین برای عبور از شرایط فعلی ارائه نمی‌دهد و صرفاً به نقد، بررسی و تحلیل وضعیت پرداخته است. در پایان، می‌توان گفت چنانچه متن دیگری از همین نویسنده باشد که به طور خاص به ارائه‌ی راهکارهایی برای برون رفت از این بی‌عدالتی و نابرابری حاکم ارائه دهد، می‌تواند مکمل بسیار خوبی برای جستار فعلی باشد.

 

حدیث ملاحسینی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۰۳ ، ۰۰:۵۶
حدیث ملاحسینی

دست از گردن‌ها بردارید...

حدیث ملاحسینی 

 

#نوجوان_افغانستانی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۸ مرداد ۰۳ ، ۱۸:۲۵
حدیث ملاحسینی