آمَد و شُد

آمَد و شُد

علاقه‌مند به علوم اجتماعی، هنرهای تجسمی، فلسفه و ادبیات.
ساکن تهران و سرگردان در سایر سرزمین‌ها.
در تلاش برای دیدن و شنیدن هرچه بیشتر.

جنگ اعصاب

يكشنبه, ۳۰ بهمن ۱۴۰۱، ۰۴:۰۳ ق.ظ

متأسفانه و بدبختانه زندگی در این آب و خاک خیلی اوقات منجر به این می‌شه که سر ابتدایی‌ترین حقوقم دچار جنگ اعصاب و فشار روانی بشم. 

از اون طرف، شاید بشه گفت خوشبختانه، گویا پوستم از اژدها هم کلفت‌تر شده که راه‌های مقاومت و مسلط شدن بر اعصاب و روانم رو در چنین شرایطی یاد گرفتم.

از دل این دو حالت متضاد هم یک "من" شکل گرفته که تا نیمه‌های شب بیداره و داره انرژیش رو جمع می‌کنه تا فردا صبح بزنه تو دهن اون احساس استیصال و به طرز مقبولی به کارهای روزمره‌ش برسه. 

دیالکتیک جالب و البته بسیار فرسایشی‌‌ایه. انقد فرسایشی که نمی‌فهمم چطور این مراتب رو پشت سر می‌ذارم و کماکان دغدغه‌ی فردا و فرداها رو دارم.

حدیث ملاحسینی

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱/۱۱/۳۰
حدیث ملاحسینی

جنگ اعصاب

زندگی

مقاومت

نظرات  (۲)

فرسایشی بهترین صفت بود براش👌

پاسخ:
مرسی از تو.
۳۰ بهمن ۰۱ ، ۰۷:۰۲ آقای فِلینت

به نظرم ، بهتره دغدغه فردا ها رو نداشته باشید ، و به فکر حالا ها باشید .

همین نوشتن نیمه شب ، سکوت مطلق ، بی هیچ حضور فردی که دیوار سکوتت را بشکند و وجود متعلقاتی که می تواند در تنهایی تو را سر ذوق بیاورد.

پاسخ:
زمان و حال و داشته‌ها رو که حتما باید پاس داشت. 
فقط اگر این جنگ اعصاب‌ها بر سر حقوق اولیه بگذارن.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی