آمَد و شُد

آمَد و شُد

علاقه‌مند به علوم اجتماعی، هنرهای تجسمی، فلسفه و ادبیات.
ساکن تهران و سرگردان در سایر سرزمین‌ها.
در تلاش برای دیدن و شنیدن هرچه بیشتر.

 کانال تلگرامم رو راه اندازی کردم. بعضی مطالب همین وبلاگ در قالب عکس نوشته و صوت هست. برخی دیگه هم متن همراه با عکسه. خوشحال می‌شم اگر دوست داشتید عضو بشید.

آدرس کانال: https://t.me/Amad_O_Shod

۱۰ مرداد ۰۲ ، ۲۲:۴۳
حدیث ملاحسینی

پوست انگشت شستم را کنده‌ام. البته به ندرت پیش می‌آید که این قسمت از دستم پوستش سالم باشد. گویی با قرمزی و ور آمدگی پوست انگشت شست متولد شده‌ام. دیگر عادت کرده‌ام به سوزش اعصاب خُردکنی که حین آشپزی و شستن دست‌هایم احساس می‌کنم. سوزشی که علاوه بر مسئله اضطراب یک خصوصیت دیگری از خودم را به رُخم می‌کشد: من عمیقاً آدم مُرددی هستم. به طوری که حتی در لحظات بعد از گرفتن تصمیمم باز هم به راه جایگزین فکر می‌کنم. انواع اگرها و شایدها مثل گردبادی دور مغزم می‌پیچند که درنهایت، این سنجش مداوم احتمالات یک اثر فیزیکی از خودشان به جای می‌گذارد؛ کندن عمدی پوست انگشت شست. 

ساعت از ۱۲ شب گذشته است و وارد روز تولدم شده‌ام. در دوران دوازده ساله مدرسه هیچوقت با روز تولدم راحت نبودم، چون هیچوقت با روز اول مهر و بازگشت به مدرسه راحت نبودم یا بهتر است بگویم که هیچگاه درکش نکردم. حالا فقط ته مانده‌ای از احساسات آن زمان با من است؛ احساساتی که بوی نا می‌دهند. 

اما زندگی گاهی خودش را تکرار می‌کند و آن احساسات همراه با بوی تازگی احیا می‌شوند.

وارد شدنم در مقطع تحصیلی جدید و دنبال کردن کارهایی که پیش‌تر فکر می‌کردم از پسشان برنمیام، چه بخواهم و چه نخواهم من را از حالت سکون و به قول روان‌شناسان انگیزشی از دایره امنم خارج می‌کنند.

پوست انگشت شستم کمی ترمیم شده. اما می‌دانم که چالش‌های پیشِ رو و تردیدهایی که جانم می‌افتند ممکن است مرا وادارد تا دوباره این زخم را تازه کنم. تلاشم را می‌کنم که ترک عادت کنم.

یک سالی است که تار موی سپیدی با سماجت تمام در میان موهای مشکی‌ام خودنمایی می‌کند. آن را هم مثل پوست ور آمده انگشت شستم می‌پذیرم.

واقعیت این است که تردیدها می‌آیند و می‌روند، اما "من" می‌خواهم که بمانم.

حدیث ملاحسینی 

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۰۴ ، ۰۲:۰۳
حدیث ملاحسینی

دوست داشتید صفحه اینستاگرامم رو فالو کنید:

Hadis_mhosseini92

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۰۴ ، ۰۱:۵۹
حدیث ملاحسینی

مادری یعنی دائما در مجاورت شلوغی و سر و صدا قرار گرفتن و تن دادن همیشگی به خواسته فرزند؟
احساسم اینه که چیزی جز این نیست.
انصافا هم حوصله ندارم.
ممنون، هویت مادری باشد برای سایر زنان.

حدیث ملاحسینی

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۰۴ ، ۲۳:۰۱
حدیث ملاحسینی

افراد متاهلی که حسرت دوران مجردی رو می‌خورن و به هر فرد مجردی که می‌رسن می‌گن دور ازدواج رو خط قرمز بکش و هرگز به سمتش نرو، جنس حسرتشون از جنس حسرت پیرمرد و پیرزن‌هایی هست که حسرت دوران پهلوی رو می‌خورن.

حدیث ملاحسینی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۴ ، ۲۱:۱۷
حدیث ملاحسینی

*نوشته شده در تاریخ ۱۴۰۴/۴/۱۰

۱۸ روز طول کشید تا به حرف بیام‌. دردی از شقیقه‌هام شروع می‌شه و به پیشانی و چشم‌هام سرایت می‌کنه. بعد از دو هفته برگشتم به اتاقم. انگار گرما و حرارت در تار و پود این خونه به شکل غیرعادی‌ای نفوذ کرده. هرچقدر کولر می‌زنم همچنان اون حرارت غیرمعمول رو از تخت و فرش و میز و صندلی اتاق احساس می‌کنم. نمی‌دونم این حِسیات منن که بعد از جنگ عوض شدن یا قوانین فیزیک.

بعد از دو هفته برگشتم به اتاقی که از ساعت ۳:۲۰ نیمه شب ۲۳ خرداد، بعد از شنیدن صدای سه انفجار، دیگه برام نقطه امن و جایی برای خیالبافی نیست. روز سوم جنگ بود که شاید از سر ضعف جونم رو برداشتم و با خونواده‌م رفتم شهر پدری. راستی این مدت کم نبودند کسانی که بابت موندنشون در تهران تلاش می‌کردن که آدما رو در دوگانه‌هایی مثل "شجاع/ ترسو" و "مسئولیت‌پذیر/بی‌مسئولیت" تعریف کنن و خودشون رو در دسته شجاعانِ مسئولیت‌پذیر قرار دادند و ما "رفتگان" رو در دسته ترسوهای بی‌مسئولیت. نمی‌دونم‌. شاید حق با اوناست. می‌ذارم که احساس کنن حق با اوناست. فقط این رو می‌دونم که حکم صادر کردن در زمان جنگ و بحران خیلی سخت‌تر از زمان صلح و ثباته. من رفتم. رفتم که رفتم و اصراری هم برای توجیه کردن کارم و توضیح دادن درباره شرایطم ندارم‌.

حالا بعد از دو هفته برگشتم به اتاقم و بار دیگه برام محرز شد که این بار هم آخر دنیا نیست‌. مگه این همه آرزو کردیم و نرسیدیم، خواستیم و نرسیدیم، علاقه داشتیم و نرسیدیم و چیزی رو ساختیم و در کسری از ثانیه جلوی چشمانمون از هم فروپاشید دنیا به آخر رسید؟ دنیا کار خودش رو می‌کنه و این هم امیدبخشه و هم ترسناک. الان بیشتر ترسناکه. چون نمی‌دونیم این کار به کجا می‌رسه. گاهی وقتی چیزی تموم می‌شه دلهره‌ش به مراتب کمتره‌‌.

من برگشتم به اتاقم و الان ساعت ۴:۱۲ صبحه. پنجره نیمه بازه و پنکه می‌زنه اما همچنان هُرم گرما رو از تختی که روش دراز کشیدم احساس می‌کنم.

من برگشتم به اتاقم و انگار دیگه باید برای همیشه دفتر زندگی پیش از جنگم رو ببندم‌ و بپذیرم که اون نقطه امن تا ابد در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ از بین رفت.

حدیث ملاحسینی 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۰۴ ، ۲۱:۰۷
حدیث ملاحسینی

سکوت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۵:۳۶
حدیث ملاحسینی

بیخود می‌گویند که هیچ چیز از داغ فرزند دهشتناک‌تر نیست. بلکه "آبروی رفته" برای خانواده ایرانی به مراتب دردناک‌تر است.
عزیزتر از جان فرزند "آبروست".

حدیث ملاحسینی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۹:۵۱
حدیث ملاحسینی

روز دیگری آغاز شده است و شما طبق معمول به محض چشم باز کردن به سراغ فضای بی‌انتهای مجازی می‌روید. اتفاقی با کانال تلگرامی یک فالگیر مواجه می‌شوید و فارغ از اینکه به این مسائل اعتقاد دارید یا خیر، از سر کنجکاوی چند دقیقه‌ای مطالب را بالا و پایین می‌کنید. چشم‌تان به لیست نسبتا بلند بالایی می‌خورد که در آن انواع فال‌ها به همراه قیمت‌شان نوشته شده است.

فال ازدواج و همسرشناسی، فال کاری و مسائل اقتصادی، فال راه تحصیلی و مهاجرت، فال احساسی کراش، فال مثلثی فرا زناشویی، فال بارداری و تعیین جنسیت، فال پکیج کامل و... که با ابزار مختلفی از جمله کارت‌های تاروت، ورق، قهوه، چای، نمک، شمع و... انجام می‌شود. بامشاهده چنین چیزی که این روزها به شدت در فضای مجازی فراگیر شده و هر کانال تلگرامی و صفحه اینستاگرامی قابلیت آن را پیدا کرده است که به یک دکان فالگیری تبدیل شود، با خود فکر می‌کنید که این لیست شباهت بسیار زیادی به منوی یک کافه یا رستوران دارد. 

 این مسائل حاکی از این است که ما در دوره و زمانه‌ای به‌سر می‌بریم که همه پدیده‌ها به سرنوشت واحدی دچار می‌شوند که گویی هیچ گریزی از آن نیست و این همان کالایی شدن است. حال، چه کسی تصورش را می‌کرد که خود مفهوم «سرنوشت» به چنین سرنوشتی دچار شود؟ به نظر می‌رسد این ادعای پیشگویانه «کارل مارکس» فیلسوف و جامعه‌شناس مشهور آلمانی قرن نوزدهم که درنهایت همه چیز کالایی خواهد شد، درست از آب درآمده است.

 درباب کالایی شدن هنر، آموزش، فرهنگ، نیروی کار، عشق و... افراد زیادی داد سخن داده‌اند و قلم زده‌اند. اکنون باید دید که کالایی شدن مفهوم انتزاعی و غامضی همچون تقدیر و سرنوشت که از دیرباز جزو دغدغه‌های اساسی بشر بوده است، چگونه صورت گرفته است. 

واقعیتی که وجود دارد، این است که با فعالیت فالگیران و پیشگویان که کار فالگیری و پیشگویی برایشان جنبه درآمدزایی و امرار معاش دارد، پدیده تقدیر و سرنوشت از آن حالت ماورایی، قدسی و ملکوتی‌اش خارج شده و بیش از پیش تبدیل به امری زمینی و مادی شده است که قابلیت خرید و فروش دارد. به عبارت دقیق‌تر، اگر زمانی اعتقاد بر این بود که تنها مشیت الهی در سرنوشت انسان نقش دارد و کسی جز خدا نمی‌داند که چه چیزی در انتظار آدمیزاد است و آینده او به چه سمت و سویی می‌رود، اکنون با مراجعه به فالگیر و هزینه کردن در این راه می‌تواند به درکی از آینده‌اش برسد.

در این رابطه، فالگیران در نقش فروشنده و مراجعه‌کنندگان در نقش خریدار ظاهر می‌شوند. چیزی که در این فرایند در حال رخ دادن است، این است که اگر روزگاری افراد باید منتظر می‌ماندند تا شاهد آینده و سرنوشتی باشند که برای آنان رقم خورده است، اکنون به مدد فالگیر و با صرف یک هزینه مشخص، راه رسیدن به آینده و سرنوشت آسان و سهل‌الوصول شده است. به بیانی دیگر، افراد از قبل می‌دانند که چه چیزی را پیش روی خود دارند.

بدین شکل است که افراد پول می‌دهند و با ویژگی‌های همسر آینده خود آشنا می‌شوند، پول می‌دهند و از سرانجام معامله خود آگاه می‌شوند، پول می‌دهند و از آینده تحصیلی خود مطلع می‌شوند و.... نکته جالب توجه دیگری که وجود دارد، این است که هرچقدر در این راه پول بیشتری هزینه کنید، ابعاد و جزئیات بیشتری از آینده‌تان برایتان روشن می‌شود و به فهم جامع‌تری از سرنوشت‌تان نائل می‌شوید.

مصداق این مسئله را می‌توان در فال‌هایی دید که به مشتریان در قالب «فال پکیج کامل» ارائه می‌شود و به صورت دقیق‌تر و جامع‌تر آینده افراد را پیشگویی می‌کند. تذکر این مطلب لازم است که اگر هم شخصی دیدگاه جبرگرایانه و الهی نسبت به تقدیر و سرنوشت نداشته باشد و آینده را تماما مقهور اراده و اختیار خود بداند، باز هم می‌تواند برخورد کالایی با سرنوشت داشته باشد. چرا‌که با رجوع به فالگیر، فرد جبرگرا اگر آینده از پیش تعیین شده خود را به صورت یک کالا دریافت می‌کند، فرد اختیارگرا هم با هزینه کردن در این راه از سرنوشتی آگاه می‌شود که می‌تواند با دخل و تصرف کردن در آن همه چیز را به نفع خود تغییر دهد.

به عبارت دیگر، فرد جبرگرا سرنوشت محتوم و صُلب خود را در دستانش دارد و به احتمال قوی بر این باور است که باید همچون کالایی که نمی‌توان بر آن دست برد با آن رفتار کرد اما فرد اختیارگرا صاحب کالایی می‌شود که همچون خمیر می‌تواند آن را به هر شکلی که می‌خواهد ورز دهد و شرایط نامطلوبی که ممکن است برای او رخ دهد را با درایتی که دارد به کام خود تغییر دهد.

در آخر، حتی اگر ما فالگیری و پیشگویی را سراسر باطل و دروغ بدانیم، نمی‌توان منکر وجود چنین فعالیت‌هایی که بر کالایی شدن هرچه بیشتر مفهوم تقدیر و سرنوشت دامن می‌زنند، شد. حال، اگر روزی دیدیم که حتی مفهومی بس انتزاعی‌تر از تقدیر و سرنوشت کالایی شد، نباید چندان دچار حیرت شویم. به این دلیل که ما مدت‌هاست در عصری به سر می‌بریم که کالایی شدن چیزهایی که شاید نباید کالایی می‌شدند مشخصه آن است.

 

حدیث ملاحسینی 

 

منبع: روزنامه هفت صبح

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۰۴ ، ۲۰:۱۰
حدیث ملاحسینی

بین مخالف بودن و متوهم بودن تفاوت وجود داره. آلترناتیو هر چیزی باید واقع‌بینانه باشه.

حدیث ملاحسینی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۰۴ ، ۱۹:۰۲
حدیث ملاحسینی

برای شنیدن صدای متوفی اسکن کنید

درحال قدم زدن در یک آرامستان هستید و همزمان نگاهی اجمالی به سنگ قبرها می‌اندازید. همه چیز عادی و معمولی است؛ سنگ قبرها متشکل از نام و نام خانوادگی شخص، تاریخ تولد و وفات، آیاتی از قرآن و شعر یا عبارات کوتاهی در وصف خوبی‌های متوفی هستند. ممکن است تعدادی از آنان هم عکس‌دار باشند. به مسیر خود ادامه می‌دهید و ناگهان با تصویر یک مربع کوچک که روی سنگ مزار حک و یا به صورت پلاک فلزی بر روی آن تعبیه شده، مواجه می‌شوید.

با کنجکاوی توام با تعجب به آن نزدیک می‌شوید. خودش است! یک کیو آر کُد! آن لحظه ممکن است تصور کنید که در بی‌ربط‌ترین جای ممکن با این فناوری برخورد کرده‌اید و بلافاصله از خود بپرسید که آخر کاربرد کیو آر کد بر روی سنگ مزار چه می‌تواند باشد؟  فورا با دوربین گوشی‌تان کد را اسکن می‌کنید و با تصاویری از مقاطع مختلف زندگی متوفی و ویدئو کوتاهی از لحظات شادی و یا موفقیت او مواجه می‌شوید.

ممکن است در مواردی هم زندگینامه کوتاهی از آن شخص ارائه شده باشد.  اشتباه نکنید، این کیو آر کدها فقط برای مشاهیر، هنرمندان و نام‌آوران طراحی نشده‌اند. بلکه هر آدم معمولی‌ای فارغ از این که چه کسی بوده و چه کارهایی در دوران حیاتش انجام داده این امکان را دارد که اگر بازماندگان او بخواهند، صاحب یکی از این کیو آر کدها بر روی خانه ابدی‌‌اش بشود.

 

متن کامل گزارش من رو در لینک زیر بخونید:

برای شنیدن صدای متوفی اسکن کنید | روزنامه هفت صبح

 

*عکس: ارسالی از صفحه اینستاگرام «جاودانه یاد»

 

حدیث ملاحسینی

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۰۴ ، ۲۲:۲۷
حدیث ملاحسینی