آمَد و شُد

آمَد و شُد

علاقه‌مند به علوم اجتماعی، هنرهای تجسمی، فلسفه و ادبیات.
ساکن تهران و سرگردان در سایر سرزمین‌ها.
در تلاش برای دیدن و شنیدن هرچه بیشتر.

در شب کوچک من افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را می‌شنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی می‌نگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را می‌شنوی؟
در شب اکنون چیزی می‌گذرد
ماه سرخست و مشوش
 و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
 ابرها همچون انبوه عزاداران
لحظه باریدن را گویی منتظرند
لحظه‌ای و پس از آن، هیچ.
پشت این پنجره شب دارد می‌لرزد
و زمین دارد
باز میماند از چرخش
پشت این پنجره یک نامعلوم
نگران من و توست
ای سراپایت سبز
دست‌هایت را چون خاطره‌ای سوزان در دستان عاشق من بگذار
و لبانت را چون حسی گرم از هستی
به نوازش‌های لب‌های عاشق من بسپار
باد ما را با خود خواهد برد
باد ما را با خود خواهد برد..‌

شعر: فروغ فرخزاد 

عکس: حدیث ملاحسینی 

*نسخه‌ی صوتی در کانال تلگرام

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۰۲ ، ۰۰:۰۴
حدیث ملاحسینی

ازدواج اول به شکست منتهی شده، طلاق اتفاق افتاده و احتمالاً بچه‌ یا بچه‌هایی هم از این ازدواجِ ناموفق به جا مونده.

اطرافیان و نزدیکان فرد با یک دعای خیر ابراز همدردی می‌کنن: "خدا کنه یه مرد/ زن خوبی سر راهش قرار بگیره و زودتر دوباره ازدواج کنه."

گویا تنها راه برون رفت از بحران‌های حاصل از طلاق و پاک کردن مسائل مربوط به ازدواج اول فقط و فقط ازدواج مجدده‌. ازدواج روی ازدواج و ازدواج روی ازدواج.

در حالی که وقتی یک بار آدمی از نهاد ازدواج ضربه خورده چرا باید اینطور فکر کنه که اگر دوباره وارد همون چهارچوب با یک آدم جدید بشه همه‌ی مشکلاتش آسان می‌شه؟ چرا نباید به دنبال راه حل‌‌های بدیل بود؟ چرا نباید یک آدمی که جدا شده در زمینه‌های جدیدی، به غیر از ازدواج، خودش رو تعریف کنه و نشون بده و کنشگری کنه؟ چرا برای ادامه‌ی زندگی بعد از طلاق حتماً باید مجدداً به همون راهی برگشت که یک بار طی شده؟ 

ازدواج مجدد رو نفی نمی‌کنم، هر کسی آزاده این تصمیم رو بگیره. ولی این دعای خیری که دیگران می‌کنن در حق اون فرد شاید چندان خیر نباشه. شاید مصداق دعای خیر چیزهای دیگریست.

حدیث ملاحسینی 

 

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۰۲ ، ۱۵:۴۳
حدیث ملاحسینی

پول قدرت میاره‌، قدرت هم زورگویی. البته درسته که باید از کلیشه‌ها دوری جُست و نباید همه رو به یک چوب روند‌. استثنا همیشه هست؛ ولی واقعیت اینه که من هرچی مرد پولدار دیدم که از قضا مذهبی و سنتی‌ هم نبودن، آدمای بسیار خودمحور، خودرأی و انحصار طلبی بودن که زنشون رو با پول خریده بودن.

می‌گید اومدی اینجا شوهر مردم رو با خاک یکسان کنی؟ لازم نیست من کسی رو با خاک یکسان کنم، واقعیت خودش با خاک یکسان‌ کننده‌س...

حدیث ملاحسینی 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۰۲ ، ۰۲:۱۹
حدیث ملاحسینی

سزای آدم‌های پر توقع و اهل گِله و شکایت اینه که دائم بهشون دروغ گفته شه و در مقابلشون پنهان‌کاری بشه.

حدیث ملاحسینی 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۰۲ ، ۲۳:۵۷
حدیث ملاحسینی

مادر و مادرانگی گره خورده به مفاهیمی چون گذشت، ایثار و فداکاری. این ایثار و فداکاری‌ها بیشتر در قالب تحمل دوران حاملگی، درد زایمان، شب بیداری‌های دوران نوزادی، خونه‌نشین شدن مادر، یک عمر به دوش کشیدن زحمت بزرگ کردن بچه و غیره، شناخته می‌شه.

اما یک نوع گذشت دیگه هم هست که شاید کمتر بهش توجه شده؛ این که مادر بخاطر بچه در یک ازدواجی که به بن‌بست رسیده به ناچار بمونه و شریک زندگی‌ای رو تحمل کنه که هیچ خیر و خوشی‌ای ازش نمی‌بینه. 

من شخصاً مخالف سوختن و ساختن و ماندن به هر قیمتی هستم. اما این شعار شاید از دور راحت به نظر بیاد و وقتی عملاً وارد بعضی زندگیا می‌شی می‌بینی که اون زن بخاطر خیلی چیزها که شرحش بیش از حد طولانی و پیچیده‌س، ماندن بخاطر بچه‌ش رو از سر اجبار انتخاب کرده. 

گذشت مادرانه می‌تونه به شکل تاب آوردن در یک زندگی مشترک ناخوشایند و زجرآور باشه... یک گذشت هولناک. البته شاید پدرانی هم پیدا بشن که این فداکاری رو بکنن.

من این شکل از گذشت رو نمی‌پسندم و ستایش نمی‌کنم.

حدیث ملاحسینی

 

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۲ ، ۲۲:۲۹
حدیث ملاحسینی

قاتلان باید از این همه کشت و کشتار مرخصی بگیرن یا ما نظاره کنندگان؟؟؟؟

حدیث ملاحسینی 

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۲ ۰۷ آبان ۰۲ ، ۰۱:۴۵
حدیث ملاحسینی

چقدر بوی دود و مزه‌ی دودی، بو و مزه‌ی خانه و امنیت رو می‌دن...

حدیث ملاحسینی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۲ ، ۲۲:۰۴
حدیث ملاحسینی

یک عزیز فقیدی این شعر دلنشین رو به زیبایی خوند. ازش ممنونم که علاوه بر حرف‌های تأثیرگذارش و دست نوشته‌هاش توی یکی از دفترهام، این اجرا رو هم به یادگار گذاشت تا با خوندن این شعر یه کمی از حجم دلتنگیم کم بشه: 

 

رفته بودم سر حوض

تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را در آب

آب درحوض نبود

ماهیان می‌گفتند

هیچ تقصیر درختان نیست

ظهر دم کرده تابستان بود

پسر روشن آب لب پاشویه نشست

و عقاب خورشید آمد او را به هوا برد که برد

به درک راه نبردیم به اکسیژن آب

برق از پولک ما رفت که رفت

ولی آن نور درشت

عکس آن میخک قرمز در آب

که اگر باد می‌آمد

دل او پشت چین‌های تغافل می‌زد چشم ما بود

روزنی بود به اقرار بهشت

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن

و بگو ماهی‌ها حوضشان بی‌آب است

باد می‌رفت به سر وقت چنار

من به سر وقت خدا می‌رفتم

 

شعر: سهراب سپهری 

عکس: حدیث ملاحسینی 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۰۲ ، ۲۲:۳۸
حدیث ملاحسینی

تصور کردیم، اما جهانی رو دیدیم که زندان توش افسانه نبود آقای قمیشی...

حدیث ملاحسینی 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲ ۳۰ مهر ۰۲ ، ۲۲:۵۳
حدیث ملاحسینی

کودک بودیم، در خانه‌ی مادربزرگ، البته به نوجوانی هم کشیده شد. شب کف زمین تشک پهن می‌کردیم و همیشه قبل از خواب مادربزرگ وسایل تزئینی روی طاقچه را «محض احتیاط» جمع می‌کرد. چه احتیاط و پیش‌بینیِ خطرِ شیرینی... و چقدر نمی‌دانستیم که یک روزی دنیا در بن‌بست‌ترین حالت ممکن خود قرار می‌گیرد.

حدیث ملاحسینی

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۲ ۳۰ مهر ۰۲ ، ۰۱:۱۲
حدیث ملاحسینی