آمَد و شُد

آمَد و شُد

علاقه‌مند به علوم اجتماعی، هنرهای تجسمی، فلسفه و ادبیات.
ساکن تهران و سرگردان در سایر سرزمین‌ها.
در تلاش برای دیدن و شنیدن هرچه بیشتر.

۱۴ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است

این شعار رو خیلی می‌شنویم که قدر الآن و لحظه‌ای که داری توش زندگی می‌کنی رو بدون. شعار منطقی و درستیه، اما اگر بخوام صادق باشم، هیچکس نیست که این شعار منطقی و درست رو در عمل قبول کنه و اجراش کنه. 

واقعیت اینه که همیشه قبلاً یا بعداً خوبه، هیچوقت الآن خوب نیست.

زمان حال همیشه مظلومه. همیشه در معرض نقدهای وحشیانه و ناسپاسی‌های بی‌رحمانه‌ی ماست. زمان حال فقط باید سپری بشه و زودتر شَرش کنده شه تا جاش رو به اون آینده‌ی نورانی و گل و بلبل بده. هیچوقت نمی‌شه قدر زمان حال و الآن رو دونست؛ چون ما هممون امیدواریم، حالا کم یا زیاد، به درست یا به غلط، در هر صورت امیدواریم و هیچکس نمی‌تونه ادعا کنه که ناامیدِ مطلقه. همین عنصر امیدواریه که زمان حال رو ذلیل و ناقص و آینده رو در نظرمون عزیز و بی‌عیب و نقص جلوه می‌ده و به ما کمک می‌کنه که این زمان حال کذایی رو به امید اون آینده‌ی والا تحمل کنیم. 

ما آدما خاطره باز و نوستالژی پرست هم هستیم. سیاهی‌ها و تلخی‌های گذشته رو تحریف می‌کنیم و از این کار غیرعقلانی هم لذت می‌بریم و کیفور می‌شیم. اصرار داریم که در گذشته همه چیز ایده‌آل بوده و چیزی جز خوشی مطلق نبوده. 

بله، این وسط فقط زمان حال هست که بین اون گذشته‌ی دلپذیر و آینده‌ی آرمانی حبس شده و هر لحظه داره زیر پای هممون له می‌شه و فحش می‌خوره. 

حدیث ملاحسینی 

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۰۱ ، ۰۲:۲۳
حدیث ملاحسینی

چیز عجیبی نیست که در این اوضاع آدم احساس کنه که همه جوره به بن‌بست رسیده و هیچ راه گریز و امیدی هم نیست. دور از انتظار نیست که خیلی اوقات همه‌ چیز در نظر آدم تیره و تار بشه و با یک ذهن مشوش تنها بمونه، که در چنین شرایطی به هر جان کندنی که شده باید اون ذهن آشفته رو آروم کنه. سه روز پیش بود که این احساس در من به اوج خودش رسیده بود و وسط کلنجار رفتن با خودم بودم که دیدم دوستی زنگ زد. مدتی بود که ازش خبر نداشتم و تماسش کاملا بجا و به موقع بود. مثل همیشه امیدبخش و همدلانه حرف زد و سراغ کارهایی که در حال انجامش هستم رو گرفت و بهم توصیه کرد که قوی و صبور باشم. ازش پرسیدم که یعنی می‌شه کاری که شروع کردم به ثمر برسه و به نتیجه‌ی دلخواهم برسم؟ گفت چرا نشه؟ حتما می‌شه، شک نکن. بهم گوشزد کرد که نگران اون مسئله هم نباشم و صددرصد به بهترین شکل درست می‌شه. گاهی آدم به این نیاز داره که فقط یکی بهش بگه «می‌شه، نگران نباش». هیچکس نمی‌تونه تصور کنه که تماس اون دوست در اون لحظه چقدر برای من التیام بخش بود و چقدر قشنگ که در درست‌ترین زمان ممکن اتفاق افتاد. انگار نیرویی نمی‌خواد که من هیچوقت احساس کنم همه چیز تموم شده و این نیرو در اشکال متفاوت و در موقعیت‌های مختلف، خودش رو نشون می‌ده و دستم رو می‌گیره و با پختگی و متانت تمام من رو از اون بن‌بست دور می‌کنه. فریادرس هرجا که باشه بلاخره خودش رو نشون می‌ده، در هر شکل و قالبی. 

دیروز تولد یکی از عزیزانم بود که وارد هفت سالگیش شد و همونطور که دوست داشت جشن تولدش رو با حضور دوستان مدرسه‌ش براش برگزار کردیم. فردا هم مهمون داریم و تعدادشون هم نسبتا زیاده و برای همین امروز مفصل آشپزی کردم و از لحظه لحظه‌ی مخلوط کردن، میزان کردن و پختن مواد اولیه لذت بردم. دو روزه که خوشبختانه حالم خوبه و دارم تغییرات بی‌سابقه‌ای رو در درونم می‌بینم. راستش هیچوقت تابحال انقدر از بودن توی جمع و مهمونی احساس آسودگی نکردم و هیچوقت هم تا به امروز آدما در نظرم انقدر عزیز و دوست داشتنی نبودن. این احساس جالب رو دارم که همه در قلبم جا دارن و من باید قدر تک‌تکشون رو بدونم و تا می‌تونم در کنارشون باشم. مجموعه اتفاقات اجتماعی، سیاسی و فردی در این مدت اخیر من رو خیلی دگرخواه کرده و مدام به خودم می‌گم مگه ما آدما جز همدیگه چه کسی رو داریم؟

حدیث ملاحسینی

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۰۱ ، ۰۳:۳۸
حدیث ملاحسینی

برای افراد متأهلی که با حالتی حسرت گونه به من و هر مجرد دیگه‌ای می‌گن "وای... قدر مجردیتون رو بدونید" آرزوی طلاق و جدایی می‌کنم.

پ.ن: چهلمین مطلب وبلاگ.

حدیث ملاحسینی 

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۰۱ ، ۰۴:۳۴
حدیث ملاحسینی

شاید یکی از دلایل مهم نهی کردن و ممنوع دونستن خودکشی اینه تو درواقع با کشتن خودت خیانت می‌کنی به اون روزهای خوب و روشنی که بعداً قراره بیان.

حدیث ملاحسینی

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۰۱ ، ۲۲:۲۰
حدیث ملاحسینی