آمَد و شُد

آمَد و شُد

علاقه‌مند به علوم اجتماعی، هنرهای تجسمی، فلسفه و ادبیات.
ساکن تهران و سرگردان در سایر سرزمین‌ها.
در تلاش برای دیدن و شنیدن هرچه بیشتر.

۵ مطلب با موضوع «زنانگی» ثبت شده است

چی شد که موهای بدن به مرور زمان تبدیل به "موهای زائد" شد؟ چی شد که تدابیر مختلفی برای حذفش اندیشیده شد؟ جوری که من و امثال من هر ماه مبلغی رو تقدیم مراکزی که کار لیزر انجام می‌دن می‌کنیم تا لطف کنن و این موهای ناخواسته و مزاحم رو برامون ریشه‌کن کنن.

چی شد که بدن بی‌مو برای زن "زیبا و پسندیده" شد و پرمویی نشانی از "زشتی و کثیفی"؟ 

مصادیق و معیارهای زیبایی و دلپذیری که امروز می‌بینیم و بهش عادت کردیم از ازل و اول اینطور نبودن و تا ابد و آخر هم اینطور نخواهند بود.

دور از ذهن نیست که روزی از راه برسه که به کاشت مجدد آن "موهای زائد" اقدام کنیم چرا که دیگه "موهای زائد" قلمداد نمی‌شه و به عنوان یک نعمت و دارایی دلنشین بهش نگاه می‌‌شه که هر زنی باید اون رو داشته باشه.

چیزی که امروز زیبا می‌بینی و می‌پنداریش فردا زیبا نیست. زیبایی مثل هر چیز دیگری موقتی و از بین رونده‌س، نه فقط خودِ اون چیز زیبا، بلکه معیارها و خط‌کش‌هایی که اون چیز رو "زیبا" در نظر می‌گیرن هم زوال پذیر و نابود شونده هستن که در نهایت با معیارها و خط‌کش‌های جدیدی جایگزین می‌شن و این روند همینطور ادامه داره.

حدیث ملاحسینی 

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۰۲ ، ۱۷:۱۹
حدیث ملاحسینی

خیلی دردآور و لج‌دراره که نزدیک به دو هفته باید با روح و روانم و جسمم بجنگم و سعی کنم همه‌ی این‌ها رو به آرامش و ثبات دعوت کنم و شاهد نوسانات هورمونی افسار گسیخته‌ی بدنم باشم، درحالی که همتایان مَرد من دارن در عادی‌ترین حالت ممکن به کارها و امورات روزمرشون می‌رسن.

این که نزدیک به دو هفته نتونم مثل آدم کار کنم و تمرکز کنم برای من یه جور عقب افتادنه... عقب افتادن از برنامه‌هام و از همه‌ی آدما. فکر این که توی این جسم با این خصوصیات و مقتضیات محصور هستم برام آزاردهنده‌س و واقعاً به این نتیجه می‌رسم که یکی از موانع بزرگی (در کنار صدها مانع اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و...) که سد راه شکوفایی توانمندی‌ها و استعدادهای یک زن می‌شه همین قاعدگی لعنتیه. چرا؟ چون عملاً نصف هر ماه رو باید کلی انرژی بذاریم تا این بحران رو مدیریت کنیم. حالا بدن هر زنی متفاوته، یکی علائم شدیدتری داره یکی خفیف‌تر.

دوستی امروز بهم دلداری می‌داد و می‌گفت مسابقه‌ای در کار نیست، زندگی «عادی» هم همیشه برای مرد و زن و جنس سوم و چهارم و... وجود نداره. بلکه هر کسی بلاخره یه  جوری زندگیش در یه مقاطعی «غیرعادی» می‌شه. نفس عمیق بکش و ریلکس کن، خط پایانی وجود نداره که تو انقدر داری سرش حرص می‌خوری.

فکر می‌کنم باید به توصیه/ نصیحت دوستم گوش بسپارم؛ دستِ کم درخصوص این مورد خاص. دنیا دنیای حصارهاست گویا، ولی چنین دنیایی رو نمی‌پذیرم و نمی‌خوام که بپذیرم.

حدیث ملاحسینی

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۲ ، ۰۱:۱۹
حدیث ملاحسینی

یکی از دوستانم مدتیست که از شوهرش جدا شده، پس از چند سال زندگی مشترک. زندگی‌ای که در واقعیت فقط عنوان و برچسب «مشترک» رو یدک می‌کشید. 

همین دوست ما چند روز پیش بر حسب اتفاق با یکی از اقوام شوهر سابقش رو به رو می‌شه و اون خانم با روی باز و مهربونی باهاش سلام و احوال پرسی می‌کنه و او هم متقابلاً به گرمی جوابش رو می‌ده. اما بعد از چند لحظه با حالت حسرت و ناراحتی که هیچ جوره نمی‌تونست پنهانش کنه خطاب به دوستم می‌گه که من هنوز رفتن تورو باور ندارم، خیلی دلم برات تنگ شده بود، خیلی جات خالیه، فکر می‌کردیم که تو برمی‌گردی... و در آخر با بغضی که چیزی نمونده بود به گریه تبدیل بشه با او خداحافظی می‌کنه و می‌ره.

ابراز ارادت و محبت اون خانم بسیار قشنگ و قابل احترام بود، اما چرا معمولاً اینطور تصور می‌شه که زن همیشه برمی‌گرده و باید برگرده و انتظار می‌ره که حتماً برگرده؟ چرا این طرز تفکر وجود داره که زن می‌ره، اما موقت، چون در نهایت احساسات و غرایزش هستن که بر او حکم‌فرمایی می‌کنن؟ چرا زن رو تقلیل می‌دن به ماشینِ احساسات و غرایز؟ و از اون مهمتر، اینطوری برای خودشون صورتبندی می‌کنن که زن همواره اسیر عواطف کور و گمراه کننده‌ هست و از قضا همین عواطف کور و گمراه کننده، باعث بازگشت او به زندگی مثلاً مشترک و تحمل اون شرایط نامطلوب می‌شه؟‌ چرا نمی‌تونن قبول کنن که یک زن خیلی منطقی و با عزمی راسخ می‌تونه واقعاً بره و دیگه برنگرده؟‌ چرا زن و زنانگی رو با مفاهیمی مثل «گذشت کردن و دَم نزدن» و «ماندن به هر قیمتی» گره زدن؟ 

باید باور کرد، زن می‌تونه بره و دیگه برنگرده... باید باور کرد.

حدیث ملاحسینی

 

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۱:۴۳
حدیث ملاحسینی

به امید این که به هیچ انسانی، چه زن و چه مرد، در هیچ کجای این کره‌ی خاکی ظلم نشه. 

۸ مارس، روز جهانی زن مبارک.

بازنشر با ذکر منبع باعث خوشحالیه.

حدیث ملاحسینی

۱۷ اسفند ۰۱ ، ۲۰:۱۶
حدیث ملاحسینی

درسته... خودمون انقدر گورستان‌هامون پر از مُرده شده که نمی‌دونیم باید سر کدوم قبر بشینیم و گریه کنیم. اما میون همه‌ی این مصیبت‌های خودی، نباید بی‌معرفت بود. این بلایی که سر زنان افغانستان اومده واقعا هضمش در قرن بیست و یکم خیلی دشواره. یکی از بنیادی‌ترین و مهمترین حق یک انسان که حق تحصیل و کسب دانشه ازشون سلب شده، بخاطر چی؟؟؟ فقط بخاطر این که آقایون ط.ا.ل.ب.ا.ن شهوت محصور کردن و دربند کشیدن زنان رو دارن. به همین راحتی. این همه استعداد و قابلیت و امید و آرزو باید دفن بشه بخاطر ارضای شهوت این آقایون بی‌سر و پا. 

و اما بخش کثیف‌تر ماجرا در چیه؟ در اینه که سخنگوی ط.ا.ل.ب.ا.ن و خیلی از مقامات دیگشون دختراشون توی قطر و یه سری کشورای دیگه مدرسه می‌رن! بعد که ازشون می‌پرسن که چرا دخترای خودتون حق تحصیل دارن ولی زنان افغانستان چنین حقی ازشون سلب شده می‌گن اون‌ها زندگی خصوصی خودشون رو دارن!! 

آقایون نامحترم! چطور زندگی دختران شما خصوصیه و به شما ربطی نداره اما زندگی میلیون‌ها زن افغان به شما مربوطه و خصوصی نیست و براشون تعیین تکلیف می‌کنید؟!

گویا یکی از خصوصیات مشترک همه‌ی دیکتاتورها اینه که همه چیز برای خودشون و بچه‌هاشون مجازه و حلال، اما برای فرزندان ملت ممنوعه و حرام و اینم یک جور شیوه‌ی کنترل و سرکوبه.

به امید روزی که در هیچ کجای دنیا چنین منطق تهوع‌آوری حاکم نباشه.

حدیث ملاحسینی 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۱ ، ۰۲:۲۸
حدیث ملاحسینی