در سالهای اخیر از قول روانشناسا و سخنرانهای انگیزشی خیلی گفته میشه که آدما باید از اون منطقهی امن یا "comfort zone" خودشون بیان بیرون، ریسک کنن و دست به کارهای جدید بزنن؛ چرا که چنین اقدامی لازمهی رشد و پیشرفته.
گفتهی درست و بِجایی هست، هرچند یه حرفیه که مدتهاست مُد شده و دیگه زیادی داره دهن به دهن میچرخه. اما واقعیت اینه که گاهی ممکنه یه نفر مدت زیادی از اون منطقهی امن خودش دور افتاده باشه و بیش از حد خطر کرده باشه... به حدی که این همه تجربهی جدید و مخاطرهآمیز واقعاً باعث خستگی زیاد و تحلیل رفتنش شده باشه.
در این شرایط آدم نباید با خودش رودربایستی داشته باشه یا احساس قهرمان بودن کاذب بهش دست بده. باید بدو بدو برگرده به همون منطقهی امنش و مدتی رو در سکون و آرامش به سر ببره، تجدید قوا کنه و بعد دوباره بزنه بیرون.
این فرآیند یه فرآیند رفت و برگشتیه؛ یعنی اینطور نیست که منطقهی امن رو باید بوسید و گذاشت کنار برای همیشه، بلکه باید در مواقعی هم به اون پناه برد و اجازه داد که تمام اون تجارب نو و ریسکهای تازه هضم و تهنشین بشن تا این امکان به وجود بیاد که با انرژی بیشتری به سمت پستی و بلندیهای بعدی رفت.
حدیث ملاحسینی