آمَد و شُد

آمَد و شُد

علاقه‌مند به علوم اجتماعی، هنرهای تجسمی، فلسفه و ادبیات.
ساکن تهران و سرگردان در سایر سرزمین‌ها.
در تلاش برای دیدن و شنیدن هرچه بیشتر.

ازدواج دوم

چهارشنبه, ۸ آذر ۱۴۰۲، ۰۳:۴۳ ب.ظ

ازدواج اول به شکست منتهی شده، طلاق اتفاق افتاده و احتمالاً بچه‌ یا بچه‌هایی هم از این ازدواجِ ناموفق به جا مونده.

اطرافیان و نزدیکان فرد با یک دعای خیر ابراز همدردی می‌کنن: "خدا کنه یه مرد/ زن خوبی سر راهش قرار بگیره و زودتر دوباره ازدواج کنه."

گویا تنها راه برون رفت از بحران‌های حاصل از طلاق و پاک کردن مسائل مربوط به ازدواج اول فقط و فقط ازدواج مجدده‌. ازدواج روی ازدواج و ازدواج روی ازدواج.

در حالی که وقتی یک بار آدمی از نهاد ازدواج ضربه خورده چرا باید اینطور فکر کنه که اگر دوباره وارد همون چهارچوب با یک آدم جدید بشه همه‌ی مشکلاتش آسان می‌شه؟ چرا نباید به دنبال راه حل‌‌های بدیل بود؟ چرا نباید یک آدمی که جدا شده در زمینه‌های جدیدی، به غیر از ازدواج، خودش رو تعریف کنه و نشون بده و کنشگری کنه؟ چرا برای ادامه‌ی زندگی بعد از طلاق حتماً باید مجدداً به همون راهی برگشت که یک بار طی شده؟ 

ازدواج مجدد رو نفی نمی‌کنم، هر کسی آزاده این تصمیم رو بگیره. ولی این دعای خیری که دیگران می‌کنن در حق اون فرد شاید چندان خیر نباشه. شاید مصداق دعای خیر چیزهای دیگریست.

حدیث ملاحسینی 

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲/۰۹/۰۸
حدیث ملاحسینی

نظرات  (۲)

راستی فاکتور بچه خیلی مهمه

به نظرم تنهایی بچه بزرگ کردن نشدنیه

در ۹۹ درصد مواقع نیاز به پشتوانه ی قوی مالی داره برای طلاق و جدا شدن. یا پدرِ خانوم پولدار باشه. یا خود مرد پولدار باشه بتونه پرستار بگیره.

یا یه فردین طوری پیدا بشه ازدواج کنه و مسوولیتهای بچه ی یه ادم دیگه رو انجام بده بی کم و کاست. 

کلا معادلات طلاق با بچه حلش خیلی سخته تو ذهنم

پاسخ:
کلاً ازدواج و طلاق پروسه‌ی پرهزینه‌ایه از هر جهت. پای بچه هم وسط باشه که دیگه ۱۰تا مشکل می‌شه هزارتا مشکل.

خوب این نگرانی اطرافیان و توصیه شون "به هر ازدواجی" داستانش برا خودم پیش اومد. اوایل امسال خانومی رو دوست داشتم که قبلا ازدواج کرده بود و ایشون خودش خیلی علاقه ای به تایپ من نداشت. ولی پدر مادرشون بشدت مایل بودن ازدواج کنیم. و قشنگ حس میکردی از سر نگرونی پدرونه و مادرونه س این تمایلشون برا ازدواج سریع دخترشون. حتی مادر انقدر از کیس نپسندیدنای دخترش عاجز شده بود که وقتی تنها بودیم و بهش گفتم دخترتون منو دوست نداره گفت ولی شما پا پس نکش بیشتر صبر کن!

میخوام بگم پدر مادر اینجور مواقع انقدر به عجز میرسن که خیلی فاکتورهای حیاتی من جمله عشق و علاقه دو طرفه رو نادیده میگیرن. و این جور مواقع فقط خود طرفین باید سفت و سخت پای موضعشون بایستن. 

البته طبق آخرین خبری که سه ماه پیش داشتم، اون خانوم در شرف ازدواج با یک مرد پولدار (و دارای دو بچه ) هست. در ظاهر انگار باز تحت فشار پدر مادرش. چون میگفت مادرم گفت این کیسو هم پروندی؟؟ یعنی واقعا خود کیس براشون مهم نیس اضطرابشون برا ازدواج دخترشون از این کیس به اون کیس برقرار و ثابته.

کلا پدر مادرهای ایرانی رو باید هفته ای ۳ جلسه تراپی براشون نوشت.

پاسخ:
منظور من هم دقیقا همین حرفا و اعتقادات بی‌اساسه که همه‌ی زندگی و حل المسائلش شده ازدواج.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی