انسانِ منطقی!
در بحثهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... اگر در یک محفل جدی علمی و دانشگاهی باشیم، قاعدتاً باید از اظهار نظرهای احساسی، هیجانی و ناگهانی پرهیز کنیم و در عوض در یک چهارچوب خاصی که بهش میگن چهاچوب «منطقی» و «عقلانی» صحبت کنیم.
این قاعده در جایگاه خودش قابل درک و موجه هست. اما زمانی که از این جور بحثها توی خونه و بین اعضای خانواده، فامیل و یا جمع دوستان در میگیره، به نظر من آدم حق داره که اون دیدگاههای احساسی، هیجانی و ناگهانیای که پشتوانهی منطقی چندانی نداره و ممکنه خیلی هم سوگیرانه باشه رو آزادانه بیان کنه؛ چون به نظرم هر از گاهی به اینجور ابراز کردنها نیازه و یکی از فاکتورهای آزادی بیان میدونمش.
حتی عُقلاییترین و سنجیدهترین آدم دنیا که از قضا در محافل آکادمیک خیلی خوب و حساب شده سخنرانی میکنه، در پَستوی ذهنش از اون دست نظرات نه چندان عقلانی و جانبدارانه در حال جولان دادنه که ممکنه در خلوت خودش یا در جمعهای خیلی خصوصی بیانش کنه.
نمیشه از آدمیزاد توقع داشت که همیشه منطقی و سنجیده فکر کنه، حرف بزنه و عمل کنه. گاهی بیمبالاتی برای ادامهی زندگی و قابل تحمل کردن اون لازمه.
حدیث ملاحسینی
و در نهایت منطق هیچ تنافیای با احساسات و فرم احساسی بیان نداره. و گاهی حسّانیترین بیانها، عقلانیترینشون هستن.