اولین پُست ۱۴۰۲ و تصمیمات امسال
احساس میکنم زمان کمه و چندان جای اتلاف وقت نیست. باید امسال کارهام رو با سرعت بیشتری پیش ببرم و برنامهریزی بهتری داشته باشم برای همه چیز؛ حتی کوچکترین و پیش پا افتادهترین چیزها. این که حتی یک ویدئو رو توی یوتیوب و اینستاگرام بخوام باز کنم و ببینم باید یه هدفی پشتش باشه و اول از خودم سوال کنم که چرا میخوام چنین چیزی رو ببینم. به عنوان مثال، اگر به طور اتفاقی دیدم که فلان اینفلوئنسر و بلاگر (که هیچ علاقهای به هیچکدومشون ندارم و دنبالشون نمیکنم) درمورد جدایی و طلاقش داره توضیح میده، شاید این نکته و تذکر رو برای من داشته باشه که پشت این عکسها و ویدئوهای عاشقانه و خوش آب و رنگ چه واقعیتهای تاریک و نه چندان خوشایندی میتونه نهفته باشه. بله، یکی از تصمیمات جدی امسال مصرف حساب شده و هدفمند محتواهاست.
دومین تصمیمم اینه که روی هرچیزی تمرکز و توجه بیش از حد نکنم. اگر چیزی عصبانیم کرده که کنترل مستقیم روش ندارم و نمیتونم به راحتی و به تنهایی تغییرش بدم، اعصابم رو سرش خورد نکنم و خودخوری نکنم و سعی کنم در حد توان خودم باهاش مقابلهی منطقی بکنم. مثلاً اگر فلان سیاستمدار (در هر کجا و با هر خط فکریای) درمورد فلان موضوع یک اظهارنظر احمقانه و چرت و پرت کرده، بجای حرص خوردن آدم حسابش نکنم و به حماقت و بیشعوریش بخندم و به کارم ادامه بدم. همین خندیدن و "به کار خود ادامه دادن" خودش یه تو دهنی محکم به هر آدمیه که قصد داره چوب لای چرخ آدم بذاره. البته که هر معضلی با خنده حل نمیشه، اما بازم باید به خودم مسلط باشم تا بتونم عاقلانه و هوشمندانه کنشگری کنم.
سوم این که میخوام به شکل مطلوبی خودم رو در اولویت قرار بدم، حتی اگر برخی انگ خودخواهی بهم بزنن. مهربونی، همدلی و همراهی میکنم، اما دلم نمیخواد حَمّال غصهها و مشکلات دیگران باشم؛ به خصوص اگر غصهها و مشکلاتشون از جنس این باشه که با بیتدبیری و دستان خودشون ایجاد شده باشه. همچنین اگر احساس کنم از دوستی و یا گروه دوستانی دیگه انرژی چندان خوبی نمیگیرم و اون کیفیت دلخواه رو برام ندارن، هرچقدرم که بهم نزدیک بوده باشن و قدیمی، ازشون فاصله بگیرم و روابط جدیدی رو برای خودم تعریف کنم. دلم میخواد با کسانی معاشرت کنم که حال خوبی رو برام به ارمغان میارن و چیزهای جدیدی بهم یاد میدن. خودم رو به هیچ چیزی مجبور نمیکنم.
چهارمین تصمیمم اینه که نگرانی و دلشورهی رابطهی عاطفی رو نداشته باشم. همونطور که گفتم اول به خودم توجه میکنم و برای خودم ارزش قائلم. اگر درونم خوب باشه و در مسیر درست باشم مطمئن رابطهی درست و مثبتی هم خود به خود شکل میگیره. دیگه به دنبال هیچ چیز و هیچ کسی نیستم، به هیچ چیز و هیچکس هم اصرار نمیکنم؛ بلکه راه خودم رو میرم و تلاشم رو میکنم و اون چیزی که درنهایت باید اتفاق بیفته به بهترین شکلش رخ میده.
و اما پنجم این که میخوام کارهایی رو شروع کنم که قبلاً فکر میکردم نمیتونم انجام بدم و از پسش برنمیام. مثل یک سری کارهای اقتصادی که میخوام درموردشون مطالعه کنم تا بتونم قدمهای حساب شدهای بردارم. برای کتاب خوندن، فیلم دیدن، نوشتن، نقاشی کردن، عکاسی کردن (بلاخره باتری جدید برای دوربینم گرفتم)، پژوهش کردن و مقاله نوشتن نظم و برنامه داشته باشم و هدفمندتر برم جلو. تورهای تهرانگردی رو از پارسال شروع کردم و امسال سعی میکنم بیشتر هم برم و تورهای طبیعتگردی و چند روزه هم میخوام برم.
در کل همونطور که قبلاً گفتم، میخوام زندگی کنم، نمیخوام بترسم... و نمیخوام قربانی هیچ چیز و هیچکس باشم.
حدیث ملاحسینی
چه نظم ذهنی و دور اندیشی محکمی در این یادداشت بود.
ازش برای خودم گرته برداری می کنم!
البته دلشوره را دوست دارم و از زندگیم و روابطم حذفش نمی کنم!