آمَد و شُد

آمَد و شُد

علاقه‌مند به علوم اجتماعی، هنرهای تجسمی، فلسفه و ادبیات.
ساکن تهران و سرگردان در سایر سرزمین‌ها.
در تلاش برای دیدن و شنیدن هرچه بیشتر.

بازی بی‌مزه‌ی جبر و اختیار

چهارشنبه, ۷ دی ۱۴۰۱، ۰۳:۲۰ ق.ظ

وقتی سرانجام یه چیزی خوب و مطلوب می‌شه، می‌گن «شانسش خوب بود» یا «خدا براش خواست، لطف خدا شامل حالش شد» و از این دست جملات. در عوض، وقتی عاقبت یه کاری بد می‌شه می‌گن «تقصیر خودش بود، خودش خواست فلان کارو بکنه!» یا «آدمیزاد عقل داره، می‌خواست حواسشو جمع کنه!» و قس علی هذا.

راستش هیچکدوم از این قضاوت‌ها رو منصفانه نمی‌دونم. چرا تمام نیکی‌ها و خیر و خوشی‌ها رو خدا لطف می‌کنه و به ما پیشکش می‌کنه؟ و چرا در مشقت‌ها و تلخکامی‌ها بنده‌ی خدا متهم و مقصره؟

البته در مواردی مثل فوت یه آدمی که در زندگیش سختیای زیادی کشیده و با یه بیماری لاعلاج دست و پنجه نرم می‌کرده، این جمله رو زیاد از اطرافیان می‌شنیدم که می‌گفتن «بعضیا سرنوشتشون اینطوری نوشته شده دیگه و خدا برای براشون اینطوری مُقَدر کرده». به خاطر دارم که در زمان فوت مادر بزرگم و عمه‌م چنین توجیهات و استدلال‌هایی رو برخی به زبون میاوردن و این مسئله نه تنها تسکینی برام نبود، بلکه یه جورایی منو خشمگین می‌کرد. اینم یه نکته‌ی جالب دیگه که بعضی افراد فکر می‌کنن با حواله دادن تراژدی‌های زندگی به تقدیر و سرنوشت و خواست خدا و هر نیروی مافوق بشری می‌تونن خودشون رو متقاعد کنن و آرام بگیرن، که البته هم بی‌تاثیر نیست.

اما چیزی که من از این صحبت‌ها برداشت می‌کنم اینه که حقیقتا وقایع و پیشامد‌های زندگی درک و هضمشون به این راحتیا نیست که ما فکرشو می‌کنیم و با هیچ یک از این جملات یک خطیِ نخ نما جمع و جور نمی‌شن. 

به نظرم مفاهیم عمیقی مثل جبر و اختیار و تقدیر و سرنوشت بخاطر این که مثل نقل و نبات تو دهن مردم داره می‌چرخه واقعا دارن اون معنای واقعیشون رو از دست می‌دن و لوث می‌شن. درنهایت هم تبدیل به یه بازی ذهنی بی‌مزه می‌شن و تهش یه حرفی زده می‌شه، برای این که صرفا زده بشه و هیچ نتیجه‌ی خاصی هم ازش درنمیاد. 

 

حدیث ملاحسینی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۰۷
حدیث ملاحسینی

اختیار

تقدیر

جبر

سرنوشت

نظرات  (۶)

۱۷ دی ۰۱ ، ۰۱:۵۷ اشکان مجللی

بعضی مقولات به گمانم یکسره در جبر ریشه دارد مثل حیات و ممات و برخی ریشه در اختیار

پاسخ:
بله، اما این که چه چیزایی اختیاره خیلی تشخیصش سخته.

با علم نمیشه ماوراء رو تفسیر کرد!

۲ هزار سال پیش عیسی مسیح بدون پدر به دنیا اومده هنوز هم که هنوزه فهمش برای خیلی ها قابل هضم نیست!

چون میگن مگه میشه کسی بدون داشتن پدر متولد بشه!

یا بودن کسانی که با قدرت ذهنشون اجسام رو جابجا کردن!

از نظر علمی باشه میگن نمیشه و غیرممکنه

چون نمیشه جاذبه زمین رو توی این حالت خنثی کرد!

تسلی به اعدادی اعتقاد داشت

به عقیده من دنیا بر پایه ی ریاضی و اعداد و ارقام بنا شده

و با تسلط بر اعداد میشه خیلی کارها کرد

منم اعداد خاص خودم رو دارم

که هر وقت این اعداد رو جایی می بینم

اتفاقی برام رخ میده

شاید خیلی ها بهم بگن خرافاتی هستم

ولی من بهش باور و اعتقاد دارم

دو سالی بود خواهر دوستم اومده بود تهران و من فقط عکسش رو دیده بودم و اونم فقط عکس منو دیده بود

یه بار دوستم گفت خواهرش یه وسیله ای که داشته خراب شده

منم گفتم ببینمش براش میخرم!

بارها از جلوی مغازه ای رد شد که اون وسیله رو داشت

ولی نمی خواستم بخرم

یه روز به دلم افتاد خواهر دوستم رو می یینم و رفتم وسیله رو خریدم

طرف گفت مبارکت باشه! گفتم والا برای خودم نیست و صاحب داره!

اون روز از جاهایی رد شدم که قبلا رد نشده بودم

یه جا وایستادم و مردم رو نگاه کردم

یه دفعه دو تا دختر از پشت من رد شدن

منم عادت ندارم پشت سرم رو نگاه کنم

ولی اون روز نگاه کردم

دیدم واااا این دختره چقدر شبیه خواهر دوستمه

همینطور گیج مونده بودم

وقتی داشت دور می شد و میرفت پایین صداش کردم

چند بار صداش کردم تا عکس العمل نشون داد

بعد که منو دید اومد جلو و گفت فکر می کردم کسی دختری رو با اسم من صدا می کنه واسه همین نگاه نوردم

چون اینجا هم کسی رو نمی شناسم!

وسیله ای که براش گرفته بودم دادم بهش

گفت واسه خودت نگرفتی؟ گفتم نه بابا واسه تو گرفتم و ایمان داشتم امروز تورو می بینم

جریان رو براش تعریف کردم

گفت بخدا منم هرگزززززز از اینجا رد نشده بودم و این اولین باره که از اینجا دارم رد میشم!

خلاصه این اتفاقات رو نمیشه با زبان علم توجیه کرد!

پاسخ:
یکی دوتا تجربه‌ی این شکلی دارم که تابحال شاید برای سه نفر تعریف کردم. انقدر حس نابیه که دلم نمی‌خواد در معرض قضاوت قرار بگیره یا راحت خرج بشه. شایدم توی همین وبلاگ درموردش نوشتم. ولی یکیش انقدر برای خودم عمیق و دوست داشتنیه که شاید یه روزی تبدیل به فیلمنامه‌ش کردم. انقد برام ارزشمنده.

ماوراءالطبیعه شعبده بازی نیست که بشه آموزشش داد!

منم با شما کاملا موافقم

توی نت پر شده از آموزش های الکی و اساتید الکی

چند وقت پیش یکی از دوستانم در مورد من فهمید

بهم گفت تو مدیوم داری! برو فلان پیچ و آموزشهاش رو یاد بگیر!

منم فقط رفتم و پیچش رو دیدم و بعد به دوستم پیام دادم که بابا اینا که طرف گذاشته همش چرت و پرته!

به اعتقاد من حتی برای کسانی که این مسائل پیش اومده هم توضیحش سخته

یعنی منم نمی تونم توضیح بدم که دقیقا توی اون لحظه چه اتفاقی برام افتاده!

تازه بفهمم هم چی شده بازم تقریبا برام غیرممکنه بازم اینکارو انجام بدم!

منم روانشناسی خوندم و هر حرفی رو باور نمی کنم

ولی باور به ماوراءالطبیعه دارم

این مسائل و حتی بزرگترش واسه آدم توی تاریخ اتفاق افتاده ولی با زبان علم نمیشه توجیهشون کرد!

پاسخ:
بله، جواب خیلی چیزا توی علم نیست. درحالی که خیلیا تلاش می‌کنن همه چیز رو با علم توضیح بدن که خب نشدنیه.

یه چیزهایی واسه من توی زندگی اتفاق افتادن که هیچ جوره نمیشه تحلیلشون کرد!

واسه همین گفتم میشه با قدرت ذهن خیلی چیزهارو به خودمون جذب و یا دفع کنیم!

سالها قبل من ثبت نام سیم کارت همراه اول کردم و به دلم افتاد یه شماره ای واسه من درمیاد

اون سالها قرعه کشی بود

دو هفته بعد دقیقا اون شماره واسه من دراومد

یا یه بار توی یه قرعه کشی نمی خواستم شرکت کنم

چون احتمال بردم یک به سه میلیون بود

ولی یه دفعه ندایی در درونم گفت شرکت کن حتما اول میشی

منم ثانیه های آخر شرکت کردم

و تنها چیزی که انتظارش رو داشتم اول شدن بود

حدود دو دقیقه بعد اسم برنده ها اعلام شد و من نفر اول شدم

داستان اینارو نوشتم و این دوتایی که برات نوشتم تنها خلاصه ای از اتفاقاتی بودن که برام افتادن و نمی تونم چجوری جمع بندیشون کنم!

دیشب یه داستان دیگه هم که نوشته بودم و برام اتفاق افتاده بود رو مرور می کردم

با خودم گفتم چه اتفاقی افتاده که دعای من مستجاب شد؟! مگه میشه؟!

می دونی پاسخی که بهش رسیدم چی بود؟

اینکه اون لحظه صد درصد ایمان داشتم که دعام برآورده میشه

یعنی تحت هیچ شرایطی اندازه چرک زیر ناخن هم شک نداشتم

تمام وجودم این بود که دعای من برآورده میشه

و به این نتیجه رسیدم

وقتی چیزی رو میخوای به خودت جذب کنی اون لحظه اگه به جذب کردنش شک نداشته باشی و یقین داشته باشی واسه تو میشه صد درصد اون چیز رو بدست میاری

حتی اگه مثل من شماره و یک عدد باشه!

تمام کائنات دست به دست هم میدن که تو اون چیزهایی که میخوای داشته باشی رو به تو برسونن!

سربازی به دلم افتاد معاف میشم

غیبت کردم و اضافه خوردم

ولی بعد بین بالای صد نفر من معاف شدم!

فرمانده گردان ما بعد غیبتهام بهم گفت اگه معاف نشی کلی اضافه میخوری!

گفتم تحت هیچ شرایطی من دوباره برنمی گردم اینجا مگر واسه تسویه حساب!

بعد که معاف شدم واسه امضای تسویه حساب بهم گفت چرا اینهمه ایمان داشتی معاف میشی؟

گفتم از بچگی الکی الکی یا خودم زمزمه کرده بودم معاف میشم

بدون اینکه بهش فکر کرده باشم، فقط با خودم بارها اتفاقی زمزمه اش کرده بودم

یه جمع بندی کنم و بیشتر از این حرف نزنم

ببین اگه ایمان به کاری داشته باشی که صد درصد عملی میشه حتما اتفاق می افته

حتی اگه اون چیز شکستن لامپ با قدرت ذهنت باشه!

چون توی پروفایلت نوشتی علاقمند ماوراءالطبیعه هستی اینارو برات نوشتم و متناسب با نوشته ات هم بود

پاسخ:
ممنون از این که تجربیاتت رو برام به اشتراک گذاشتی. جالب بود.
من حرفاتو تا حد زیادی قبول دارم. برای من هم موارد شبیه به این چیزایی که گفتی پیش اومده و خیلی تجربه‌ی هیجان‌انگیزی بوده.
اما می‌دونی، این مسائل اگر خوب فهمیده نشه و سوء برداشت ازش بشه تبدیل می‌شه به روان‌شناسی زرد که شده دکون خیلی از آدما و هیچ مبنایی هم نداره و فقط کلاهبرداریه.
در این که انرژی وجود داره و تعیین کننده‌س شکی نیست و در این که باورهامون خیلی چیزها رو در زندگیمون رقم می‌زنن شکی نیست. اما تمامی این‌ها یه دانشی پشتشه و قواعد و قوانین خاص خودش رو داره که متاسفانه خیلی از آدمای بی سواد و سودجو اومدن مبتذلش کردن و ببخشید، دور از جون شما هر ننه قمری اومده شده مربی و مدرس این مسائل و فقط داره جیب خودشو پر می‌کنه. درحالی چنین مباحث مهمی رو باید کسانی توضیحش بدن که واقعا دانشش رو دارن و در این راه زحمت کشیدن. 
در کل من به اصل ماجرا شک ندارم. به ماوراءالطبیعه، تجربیات شهودی و... که بعضی آدما بیش از بقیه توی این مسئله قوی هستن. من چیزی که باهاش مشکل دارم اون دست از مدرسین و اساتیدیه که دارن این مفاهیم عمیق رو با ناآگاهیشون خراب می‌کنن.




۰۷ دی ۰۱ ، ۱۳:۲۹ سیاه مست

لوث و نخ نما نباید بشه بازی ذهنی نباید بشه

اما

اما

اونجورام که بهمون تلقین کرده ان 

نمی تونیم 

سوپرمن و پسرشجاع و فرمانروای مطلق زندگیمون باشیم

پاسخ:
قطعا نمی‌تونیم سوپرمن باشیم و به همین دلیله که می‌گم وقایع زندگی خیلی پیچیده‌ هستن و گاهی از درک ما خارجه و برای همینه که با این جملات دم دستی خودمون رو قانع می‌کنیم.

به نظر من میشه اتفافات خوب و بد زندگی رو به خودمون جذب و یا دفع کنیم!

حتی میشه چیزی که برامون اتفاق نمی افته رو کاری کنیم برامون اتفاق بیفته!

به شانس اعتقادی ندارم، اگه چیزی خواستنی باشه باید کاری کرد بهمون جذب بشه

خدا کاری به کار کسی نداره و انسانهارو آزاد گذاشته

پس نباید دنبال شانس بگردیم

خوب نوشتی و در انتها خوب هم جمع بندی کردی

واقعا نمیشه اتفاقاتی که برای ما می افتن رو به راحتی تجزیه و تحلیل کنیم

پاسخ:
ممنون از لطف و توجهتون.
من هم با شما هم عقیده‌م که می‌شه برخی اتفاقات رو به خودمون جذب کنیم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی