آمَد و شُد

آمَد و شُد

علاقه‌مند به علوم اجتماعی، هنرهای تجسمی، فلسفه و ادبیات.
ساکن تهران و سرگردان در سایر سرزمین‌ها.
در تلاش برای دیدن و شنیدن هرچه بیشتر.

در به کار بردن کلمات دقت کنید *مهم*

جمعه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۶:۲۰ ب.ظ

کلمات و واژه‌ها مهم‌تر و سرنوشت‌سازتر از اون چیزی هستن که فکرش رو می‌کنیم. البته نه اونطور که کلاهبردارانی تحت عنوان متخصصان انرژی و کائنات ازش حرف می‌زنن؛ بلکه منظورم اینه که گاهی با به کار بردن بی‌جای حتی یک واژه ممکنه زمینه‌ی ورود آدم‌های اشتباهی رو به زندگی و حریمت فراهم کنی. از اون هم بدتر، احتمال داره که با همون یک واژه تصویر غلط و تحریف شده‌ای از خودت ارائه بدی که باعث خیلی کج فهمی‌ها و سوء تعبیرها بشه. 

این اشتباه رو من در این وبلاگ مرتکب شدم و اگر کسی خاطرش باشه، در قسمت معرفی خودم نوشته بودم "علاقه‌مند به علوم اجتماعی، هنرهای تجسمی، فلسفه و اندکی ماوراءالطبیعه." که همین واژه‌ی ماوراءالطبیعه برای من یه داستانی درست کرد که بماند و قصد بازگو کردنش رو ندارم.

فقط چیزی که لازم دونستم بگم اینه که موضوع پایان‌نامه‌ی دوره‌ی ارشدم "بررسی تجربه زیسته‌ی زنان تهرانی از پدیده فالگیری" بود که سال ۹۸ ازش دفاع کردم و طبیعتاً از منظر اجتماعی و فرهنگی این مسئله رو بررسی کردم و نگاهی کاملاً منطقی بهش داشتم. بدیهیه که برای نوشتن یک تِز دانشگاهی نمی‌شه که با دیدگاه ماورائی، تخیلی و هَپَروتی پیش رفت و تحلیل کرد، بلکه باید بر اساس روش‌ها و چهارچوب‌های مشخصی عمل کرد و درنهایت به یک نتیجه‌ی عینی و قابل ارائه در این حیطه رسید. موضوعم رو دوست داشتم و برام جذاب بود و به رغم همه سختی‌هایی که داشت، خوشبختانه به خوبی از پسش براومدم. 

 نکته‌ای که این وسط وجود داره، اینه که حین پژوهش درمورد چنین موضوعی قاعدتاً طبیعیه که درباره‌ی ماهیت فال و فالگیری و دنیای ماوراء، کنجکاوی‌هایی به خرج داد و یه هیجان‌هایی رو هم تجربه کرد، گاهی ترسید و گاهی ذوق زده شد. اما مسئله اینجاست که من شخصاً دنیای پیرامونم رو از دریچه‌ی جادو و جنبل و طالع‌بینی و جن و روح و... نگاه نمی‌کنم؛ بلکه همیشه تلاش کردم که ارتباط محکمی با واقعیت داشته باشم و مسائلم رو عقلانی حل کنم. بنده نه سراغ جادوگر و دعانویس رفتم و نه هرگز می‌رم (مگر برای تحقیق و پژوهش) و همواره تلاش می‌کنم خودم و زندگیم رو از اینجور چیزها دور نگه‌دارم. چند بار از سر کنجکاوی و تفریح، در دوره‌ی نوشتن پایان‌نامه‌م به فالگیر مراجعه کردم، اما چیز اونقدر خاصی دستگیرم نشد و حرف قابل توجه و تأملی نشنیدم. درمورد کسانی که ادعا می‌کنن با ارواح، اجنه، فرشتگان و... در ارتباط هستن، باید بگم گیریم که واقعاً راست می‌گن، خب که چی؟؟ این به اصطلاح "قدرت" اون‌ها چه دردی رو در درجه‌ی اول از خودشون و بعد آدمای دیگه دوا می‌کنه؟؟ با این قدرتی که دارن چه گره‌‌ای رو باز کردن؟؟ چه کاری رو پیش بردن؟؟ و جالبه بگم که خیلی از این افرادی که چنین ادعایی رو دارن زندگی خوبی ندارن و سرفرصت درموردشون خواهم نوشت.

واقعیت اینه که من به وجود عالم ماوراء اعتقاد دارم، اما این عالم از عالم ما جداست، کاری بهمون نداره و مداخله‌ای هم در زندگی روزمره‌ی ما نداره. دنیا و زندگی ما منطق خودش رو داره و باید با همون منطق مسائلش رو حل کرد، نه این که پای ماوراءالطبیعه رو وسط کشید.

من هم مثل خیلی از آدمای دیگه هر از گاهی درمورد این چیزا کنجکاو می‌شم، اما هیچ موقع دغدغه‌ی اصلی زندگی من نبوده و نیست و معتقدم دنیای ما، جوامع بشری و آدمیزاد خودش انقدر مسائل پیچیده و لاینحل داره که دیگه به عالم غیب نمی‌رسه. 

در آخر، همیشه تلاش می‌کنم که پاهام روی زمین باشه و روی زمین قدم بردارم نه رو هوا.

ماوراءالطبیعه هم جزو علایقم نیست، بلکه صرفاً جزو کنجکاوی‌هایی هست که خیلی کم به سراغم میاد و از این به بعد  تصمیم دارم که دیگه اعتنای چندانی بهش نکنم.

تمام

حدیث ملاحسینی

نظرات  (۷)

منم توی یه مصاحبه کاری یه اشتباهی کردم و یه کلمه ای رو به کار بردم. برام داستان شده کلا. از شدت جدی شدن قضیه خنده ام میگیره گاهی.

البته الان که اینو مینویسم به نظرم مشکل از به کار بردن کلمات اشتباه نیست. مشکل از ذهن مشکل ساز طرف مقابل هم میتونه باشه که بعضا بخواد دنبال یه جایی بگرده که قلابش رو بهش گیر بده و مشکل تولید کنه.

پاسخ:
آره این هم نکته‌ مهمیه. 
هم ذهن مشکل‌ساز طرف مقابل و هم اون واژه‌ای که به کار می‌بریم ترکیبش می‌شه افتادن توی موقعیتی که اصلا فکرش رو نمی‌کردیم.
ولی خب از نظر من همه‌ی اینا تجربه‌س و لازم بوده پیش بیاد تا یه چیزایی رو بفهمیم. به فال نیک می‌گیرم.

هیج کار خدا بی حکمت نیست! تحت هیچ شرایطی در یک جای بخصوص و یک زمان مشخص دو نفر اتفاقی هم رو نمی بینن! نوشتی توی وبلاگت نوشته بودی علاقمند علم ماوراء هستی! و با کسی آشنا شدی! احیانا اگه اونو نمی نوشتی اون شخص هم الکی وارد زندگیت نمی شد! دنیا رو ماوراء اون چیزهایی تصور کن که در موردشون می دونی! الان توی پروفایلت ندیدم نوشته باشی علاقمند ماوراء هستی! فکر کنم از کرده ی خودت پشیمون شدی! 

پاسخ:
 اون آدم با اومدنش توی زندگی من بهم نشون داد که نسبت به اطرافم هوشیارتر باشم و به راحتی به هرکسی اعتماد نکنم. 
حکمتش در این بوده که چنین درسی رو بهم بده.
اون افراد گمنام ناشناخته باقی می‌مونن و من هم اطلاعاتی ازشون فعلا ندارم.
توصیه‌م به همه اینه که مسائلشون رو با واقعیت عینی و با کمک آدمای آگاه حل کنن و سراغ جادوگر و رمال نرن چون تهش هیچی درنمیاد.
۱۲ فروردين ۰۲ ، ۱۴:۵۸ محمدحسین رهبر

امیدوارم حسابی تیغت نزده باشن! هرچند اگه طرف واقعا اینکاره باشه یه ریال هم ازت نمی گیره، هر وقت دیدی کسی ازت درخواست پول می کنه ازش فاصله بگیر. ولی محدود کسانی هستند که بدون چشم داشت به چیزی یه جاهایی کمکت می کنن که اینا اندازه انگشتان دست هم نیستند. توی روستای پدری منم یه دختره نابینا بود که مردم پیشش می رفتن و هرچی می گفت حقیقت پیدا می کرد. پول هم از کسی نمی گرفت. ولی هستن پول می گیرن و همه حرفاشون دروغه

پاسخ:
سلام
نه تیغ نزدن. چون من می‌شناسم این قبیل افراد رو. این تجربه از جنس دیگری بود. متوجه شدم خیلی از این بندگان خدا از مشکلات روانی رنج می‌برن. 
افراد واقعی به قول خودتون تعدادشون اندازه انگشتان دست هم نیست و معمولاً گمنام هستن و از خودشون هیچ کجا تعریف نمی‌کنن.
هرچند من به این نقطه رسیدم که سراغ اون آدمای واقعی هم نباید رفت. باید زندگی عادی و معمولی رو کرد...

گمانم اینه که پشت هر برساخته‌ی اجتماعی‌ای که طیِ فرایندهای نسبتن پیچیده‌ی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به وجود اومده، یک «اقتصاد سیاسی» خوابیده؛ با درک اونه که می‌شه بهتر و بیشتر مسائل و پیچیدگی‌ها رو فهمید.

پاسخ:
قطعاً یک بُعد مهم قضیه‌س. شاید همین اقتصاد سیاسی گاهی از کنجکاوی‌ها و تمایل ما برای شناخت مجهولات هم استفاده کنه.

منم یکی اینطوری کلی منو تیغ زد، تورو چقدر تیغ زدن؟

پاسخ:
تیغم نزدن، مشکل تیغ زدن و چاپیدن پول یه بُعد قضیه‌س. 
بُعد خطرناک‌ترش اینه که بعضیا از مشکلات حاد روانی و شخصیتی رنج می‌برن.
مراقب اونا هم باش.

به نظر من چیزی ماوراء طبیعت وجود ندارد: آنچه «ماوراء» است در «خودِ» طبیعت است. آنچه «معنویت» است در خودِ «ماده» است و آنچه به عنوان «روح» جستجو می‌کنیم جایگاهی ندارد جز در «تن». بنابراین کسی که به جستجوی ماوراءالطبیعه ‌می‌رود، باید اول از همه متوجه «جسم» شود تا روح را دریابد. برای همین تمریناتِ مدیتیشن، همه و همه متمرکز بر فهمِ عمیق از جسم، ارگانیسم بدن و تنفس‌اند. اگر کسی بتواند ده دقیقه فقط روی تنفس‌اش تمرکز کند، به یقین فهمی ماورائی از جهان اطراف خواهد یافت. 

پاسخ:
خوب گفتی. مرسی.

با سلام

البته هستند کسانی که بهشون الهاماتی میشه که توی این شکی نیست ولی قابل تجزیه و تحلیل و تفسیر نیست. اگه احیانا کسی توی زندگیت با این مشخصات اومده پیشنهاد می کنم امتحانش کنی، یعنی از زندگیش بری بیرون، اگه پیگیر رفتنت شد چیزی بارش نیست، ولی اگه رفتی و خبری ازش نشد احیانا واسه اینکه پیگیری نمی کنه یه نتیجه فقط میشه گرفت، و اونم اینکه بهش الهام شده باید از زندگیت فاصله بگیره وگرنه بهش بگی برو نمیره و بری هم نمیذاره اینکارو بکنی، منم همچین اتفاقی رو تجربه کردم، خواستی کامنت من رو تایید نکن ولی به امتحان کردنش می ارزه، چون دقیقا همین اتفاق برای منم افتاده. امیدوارم موفق باشی

پاسخ:
ممنون از نظرت.
راستش این قبیل آدم‌هایی که قدرت‌هایی دارن و به قول شما الهاماتی بهشون می‌شه بسیار بسیار بسیار نادر و انگشت شمار هستن و اگر واقعی باشن به راحتی و جلوی هر کسی بروز نمی‌دن که چنین توانایی‌هایی رو دارن. معمولا مخفی نگه می‌دارن چون یه چیز کاملاً محرمانه قلمدادش می‌کنن. متاسفانه کسانی که چنین ادعاهایی دارن و در بوق و کرنا می‌کنن یا شیاد هستن یا اختلالات روانی دارن. تجربه‌ش رو هم داشتم.
من شخصاً حتی اگر هم از اون آدمای واقعی که واقعاً بهشون الهاماتی می‌شه سر راهم قرار بگیرن تو زندگیم راهشون نمی‌دم، چون ترجیح می‌دم با کسی رابطه داشته باشم که یه آدم عادی و معمولی و زمینیه. چون می‌خوام یه زندگی عادی و معمولی و خوب داشته باشم. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی