همهی ماها بدون شک فقدانها و خلأهایی توی زندگیمون داریم. همهی ماها از یه جای خالی و یه نقص رنج میبریم. ممکنه در هر مقطعی از زندگیمون یه کمبود خاصی برطرف بشه، اما به محض این که وارد مرحلهی جدیدی میشیم، خواستهها و کمبودهای جدیدی برامون شکل میگیرن. این یه واقعیتیه که هیچ راه گریزی ازش نیست.
اما چیزی که این وسط خیلی مهمه اینه که وقتی اون خلأ و فقدان بیش از حد داره ما رو آزار میده به هیچ وجه نباید با هر رهگذری و هر آدمی که میاد میگه سلام حالت چطوره درد و دل کرد. چون اون آدم معلوم نیست کیه که خودت رو براش خوار و خفیف میکنی و اجازه میدی که بفهمه دردها و دغدغههات چیه. دردها و دغدغههای هر آدمی قیمتی هستن، ارزشمندن، نباید پیش هر بیسر و پایی مطرح بشن. اون آدمی که پیشش صحبت میکنی ممکنه تمام وجودش عقده و بدبختی باشه، چرا میای خودت این آدم رو عَلَم میکنی و با حرف زدن باهاش بهش یه اعتبار کاذب میبخشی؟
خودم شخصاً هروقت برای کسی که شناخت چندانی ازش نداشتم سفرهی دلم رو باز کردم باعث شد که فقط و فقط خودم تضعیف بشم و اون رنجی که میکشیدم دو چندان بشه.
مشورت گرفتن از یه آدم اشتباه و درد و دل کردن با یه آدم اشتباه، یعنی کوچیک و ناتوان کردن خودت در مقابل یه آدم حقیر و مزخرف.
باید بارها آدم به خودش گوشزد کنه:
لزومی نداره همه از دغدغهها و خلأهای ما باخبر باشن.
لزومی نداره همه بدونن که الان جای چه چیزی توی زندگیمون خالیه.
لزومی نداره همه شنوندهی آرزوها و تمناهای ما باشن.
حدیث ملاحسینی